علی عباسی؛ میترا مرادی
دوره 14، شماره 19 ، آبان 1396، ، صفحه 259-278
چکیده
آلژیرداس ژولین گرماس، معناشناس فرانسوی، در حوزه نشانه معناشناسی نوین تلاشهای فراوانی را در جهت ارائه الگویی منسجم به منظور مطالعه روایت به کار بسته است. به زعم وی آنچه در شناخت متون ادبی اهمیت دارد، تحلیل مکانیکی اثرادبی نیست؛ بلکه باید به بررسی سیر تولید متن تا انتقال و دریافت معنا بپردازیم. یعنی باید نظامهای ی گفتمانی متن را ...
بیشتر
آلژیرداس ژولین گرماس، معناشناس فرانسوی، در حوزه نشانه معناشناسی نوین تلاشهای فراوانی را در جهت ارائه الگویی منسجم به منظور مطالعه روایت به کار بسته است. به زعم وی آنچه در شناخت متون ادبی اهمیت دارد، تحلیل مکانیکی اثرادبی نیست؛ بلکه باید به بررسی سیر تولید متن تا انتقال و دریافت معنا بپردازیم. یعنی باید نظامهای ی گفتمانی متن را که شامل سه گونه هوشمند، احساسی و رخدادی میشوند مورد مطالعه قرار دهیم. دراین بررسی برآنیم تا بر اساس الگوی مطالعاتی گرماس با تحلیل نشانه معناشناسی رمان "و اگر حقیقت داشت" نوشته مارک لوی، رمان نویس معاصر فرانسوی، به بررسی نحوه تولید معنا در نظامهای ی گفتمانی روایی حاکم بر آن پرداخته و به این سوال پاسخ دهیم که: چگونه کنش، شوش و جریانات نامنتظر باعث شکلگیری گفتمان در رمان "و اگر حقیقت داشت" شده و انواع نظام های هوشمند، احساسی و رخدادی را ایجاد کردهاند. این رمان را به سبب منطق روایی حاکم بر آن میتوان از دیدگاه نظامهای گفتمانی هوشمند،احساسی و رخدادی مورد تحلیل قرار داد.
شهریار منصوری
دوره 14، شماره 18 ، شهریور 1396، ، صفحه 261-285
چکیده
رمان مدرن ایرلندی زمان را ماحصل یک برداشت ذهنی سیال از تاریخ، فرهنگ و سیاست کشور ایرلند معرفی می کند. به عبارت دیگر، پیش و همچنین پس ازاستقلال ایرلند، رمان ایرلندی زمان را نه تنها مفهومی غیر خطی انگاشته و سعی در ارایه تعریفی درونگرا و برخواسته از درون ملت دارد بلکه آن را ظرفی قابل تغییر استوار بر برداشتهای فردی معرفی می نماید. بر این ...
بیشتر
رمان مدرن ایرلندی زمان را ماحصل یک برداشت ذهنی سیال از تاریخ، فرهنگ و سیاست کشور ایرلند معرفی می کند. به عبارت دیگر، پیش و همچنین پس ازاستقلال ایرلند، رمان ایرلندی زمان را نه تنها مفهومی غیر خطی انگاشته و سعی در ارایه تعریفی درونگرا و برخواسته از درون ملت دارد بلکه آن را ظرفی قابل تغییر استوار بر برداشتهای فردی معرفی می نماید. بر این اساس، رمان مدرن ایرلندی اغلب بیانگر شکل پذیری پراکنده و غیر خطی قهرمان داستان می باشد که برای نیل به آرمانهای مذکور حلقه های زمانی فرد-محور ایجاد کرده و از تحریف محور زمان دریغ ندارد. نتیجه این کنشها و واکنشها، قهرمانی است که نه تنها تعریفی متمرد از زمان دارد بلکه زمان را در پس حوادث و یا خاطرات آن حوادث جسته و به همین دلیل تاریخ ملی که توسط دولت بر ملت تحمیل می شود را نفی می نماید. در این مقاله، با رجوع به اولیس (۱۹۲۲)[1] اثر جیمز جویس، ظهور و یا عدم ظهور زمان بعنوان عنصر اصلی تکامل قهرمان بررسی می شود. برای نیل به این مقصود، از مفاهیم زمان که توسط فلاسفه دوره متاخره مانند مارتین هایدگر[2]، هنری برگسون[3] و همچنین فیلسوف پسا متاخر آلن بادیو[4]ارایه شده بهره خواهیم جست. برای درک ظهور مفهوم زمان در رمان جویس، آنها را از منظری سیاسی-اجتماعی نیز مورد بررسی قرار خواهیم داد تا خوانشی اجتماعی و ملموس از مفهوم فلسفی زمان در ایرلند و ادبیات آن حاصل شود.[1] Ulysses[2] Martin Heidegger[3] Henri Bergson[4] Alain Badiou
نگار مزاری
دوره 10، شماره 14 ، اردیبهشت 1394، ، صفحه 275-291
چکیده
دراین مقاله سعی خواهیم کردسه قطره خون صادق هدایت و ضد اخلاق ژید را مورد مطالعه قرار دهیم. ما به مطالعۀتصاویری می پردازیم که در سه قطره خون و ضداخلاق برخاسته از نوعی تشویش و نگرانی نزد نویسندگان این دو اثر است. دراین مقاله به بررسی سه قطره خون صادق هدایت و ضد اخلاق آندره ژید خواهیم پرداخت، تا با مطالعه تصاویری که در این دو اثر، برخاسته ...
بیشتر
دراین مقاله سعی خواهیم کردسه قطره خون صادق هدایت و ضد اخلاق ژید را مورد مطالعه قرار دهیم. ما به مطالعۀتصاویری می پردازیم که در سه قطره خون و ضداخلاق برخاسته از نوعی تشویش و نگرانی نزد نویسندگان این دو اثر است. دراین مقاله به بررسی سه قطره خون صادق هدایت و ضد اخلاق آندره ژید خواهیم پرداخت، تا با مطالعه تصاویری که در این دو اثر، برخاسته از نوعی تشویش و نگرانی نزد نویسندگان این دو رمان است نشان دهیم چگونه تخیل دو نویسنده منجر به رؤیاپردازیهایی برای مقابله با حس نگرانی و ترس از مرگ می شود و به خلق تصاویری می انجامد که بیانگر روحیات درونی شخصیتهای دو داستان می باشند. تمایلات ناخودآگاه و رؤیاپردازیی هایی را که مدام در خودآگاه دو نویسنده آشکار میشوند، مورد مطالعه قرار خواهیم داد. برای دستیابی به این هدف، از روش نقد ژیلبر دوران بهره خواهیم برد، بر این اساس دسته بندی تصاویر ادبی در منظومه های تخیلی، راهگشای شناخت تخیل هدایت و ژید خواهند بود. از این طریق گرایش تخیل دو نویسنده را مشخص خواهیم کرد.
علیرضا شوهانی؛ فرشته ملکی
چکیده
هدف پژوهش حاضرواکاوی جنبه های روان شناختی و کمتر شاخته شده یکی از برجستهترین رمانهای اواخر قرن نوزدهم انگلستان یعنی تصویر دوریانگری اثر اسکار وایلد است. این رمان فارغ از جنبه گوتیکی و همچنین دیدگاه زیباشناسی اخلاقی و هنری آن، اثری با رویکردهای روانشناختی است که قابلیت تفسیر و تحلیل بر مبنای نظریات روانشناسی چون فروید را ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضرواکاوی جنبه های روان شناختی و کمتر شاخته شده یکی از برجستهترین رمانهای اواخر قرن نوزدهم انگلستان یعنی تصویر دوریانگری اثر اسکار وایلد است. این رمان فارغ از جنبه گوتیکی و همچنین دیدگاه زیباشناسی اخلاقی و هنری آن، اثری با رویکردهای روانشناختی است که قابلیت تفسیر و تحلیل بر مبنای نظریات روانشناسی چون فروید را دارد لذا پس از بیان مفاهیم و نظریههای فروید در باب ساختار شخصیت، به روش توصیفی – تحلیلی به تحلیل و تبیین ارتباط آنها با ابعاد مختلف شخصیتهای رمان پرداخته شد. یافتههای پژوهش نشان داد جوهره اصلی داستان تلفیق جنبههای مختلف ساختار شخصیت آدمی و کشاکش آنهاست که به علت رابطه عاطفی مخربی که بین نهاد و من شکل میگیرد، به تسلط نهاد بر من و نادیده گرفتن فرامن میانجامد. باوجوداین، برتری نهایی با فرامن است بر این اساس شخصیتهای رمان، به نوعی تجسم نظریه ساختار شخصیت فروید هستند؛ دوریان گری تجسم من، هانری تجسم نهاد، باسیل تجسم فرامن، تابلوی نقاشی تجسمی دیگر از فرامن و اتاق تاریکی که گری تابلو را در آن پنهان میکند نماد ضمیر ناخودآگاه گری است. بیشترین مکانیسم دفاعی بهکاربرده شده نیز فرافکنی، دلیلتراشی و سرکوب هستند.
نرگس یزدان پناه؛ مرتضی بابک معین
چکیده
گزاف نگفته ایم اگر ادعا کنیم که همه شعر رنه شارشاعر فرانسوی مکان چالشی است میان مقوله متضاد «گشودگی» و «بستگی». در واقع در شعر او همیشه شاهد اشتیاق مفرط سوژه برای رفتن، گریز و تغییر دائمی از سویی و از سوی دیگر گرایش به بازگشت به مکان آغازینی که رفتن از آن آغاز می شود، می باشیم. بازگشت نه برای ماندنی دائمی بلکه برای آن ...
بیشتر
گزاف نگفته ایم اگر ادعا کنیم که همه شعر رنه شارشاعر فرانسوی مکان چالشی است میان مقوله متضاد «گشودگی» و «بستگی». در واقع در شعر او همیشه شاهد اشتیاق مفرط سوژه برای رفتن، گریز و تغییر دائمی از سویی و از سوی دیگر گرایش به بازگشت به مکان آغازینی که رفتن از آن آغاز می شود، می باشیم. بازگشت نه برای ماندنی دائمی بلکه برای آن که سوژه از این مکان آغازین به عنوان سکوی پرتاب بهره گیرد و سکوی پرتاب چیزی نیست مگر منبعی از انرژی برای سوژه ای که تنها با تکیه بر این منبع انرژی مکان های اغازین به دنبال گشودگی به کشف امکانات متفاوت و ناشناخته هستی است. سوژه شار هرگز تن به جذابیت های فریبکارانه مکان های بسته که در آن ها می تواند دمی بیاساید نمی دهد. بلکه برعکس، او خود را پیوسته آماده برای احیایی دائمی می بیند. به بیان دیگر او خطر رفتن را به رخوت ماندن ترجیح می دهد. هدف اصلی این مقاله جواب به این پرسش است که اساساً در شعر شار چه تصویرهای شاعرانه ای این دو گرایش متضاد، یعنی میل به رفتن و «گشودگی» و بازگشت به مکان های آغازین آرامش بخش و حمایت کننده را به شیوه استعاری به تصویر می کشانند.
الله شکر اسداللهی؛ وحید نژادمحمّد
دوره 4، شماره 2 ، مرداد 1391
چکیده
در این جستار تلاش بر این است تا با بررسی «اسطوره» و سازه های بنیادین آن، حلقه ی اتصال داستانِ موندو و داستانهای دیگر اثر ژان ـ ماری گوستاو لوکلِزیو ، رُمان نویسِ معاصر فرانسوی و اشعار ققنوس و مرغِ آمین نیمایوشیج نمایان شود. مجموعه ی داستانهای موندو آمیزه ای از افسانه و ماجراست که در بطن رویاپردازی، نویسنده به حقیقت و فلسفه ی وجودی انسان ...
بیشتر
در این جستار تلاش بر این است تا با بررسی «اسطوره» و سازه های بنیادین آن، حلقه ی اتصال داستانِ موندو و داستانهای دیگر اثر ژان ـ ماری گوستاو لوکلِزیو ، رُمان نویسِ معاصر فرانسوی و اشعار ققنوس و مرغِ آمین نیمایوشیج نمایان شود. مجموعه ی داستانهای موندو آمیزه ای از افسانه و ماجراست که در بطن رویاپردازی، نویسنده به حقیقت و فلسفه ی وجودی انسان اشاره می کند. حال آنکه نیمای سیاسی و انقلابی، تفسیر هستی را به زبانِ نمادها، در بستر شعر نو سپرده و هنجارشکنانه، شعری آزاد و سَمبولیک خلق میکند. آشنایی نیمایوشیج با فلسفه و ادبیّاتِ معاصر غرب از یکسو و طبیعت گرایی و تاریخستایی لوکلزیو از سوی دیگر، هر دو هنرمند را به سوی شناسایی واقعیت انسانی در بستر تاریخی و اجتماعی و پیامدهای آن رهنمون می کند. در نتیجه، مرگ و تولدِ «ققنوس» و یا به عبارتی اندیشه و ادبیات ققنوس به یک ابزار ذهنی و اصیل در واکاوی اندیشه ی انسانِ تاریخی، حقیقت انسانی و بیانِ احوالات اجتماعی تبدیل شده و در پرتو نظم و نثر واقعیّت انسانِ اسطوره ای را بر ملا می کند. و این امر میسّر نمی شود مگر به بهای صیقل دادن روح و جسمِ انسان در بستر «آفرینش های ادبی».
محمد رحیم احمدی
دوره 6، شماره 1 ، دی 1392
چکیده
در این مقاله پس از معرفی نظریه «گرایشهای ریختشکنانه» آنتوان برمن، ترجمه شناس فرانسوی و تبیین آن با استفاده از مثالهای برگرفته از ترجمه آثار ادبی فرانسه به فارسی، برآنیم تا به بررسی کاربستپذیری و همچنین موانع احتمالی کاربرد این نظریه در نقد ترجمه در ایران بپردازیم. کاربست این نظریه در نقد متون ترجمه شده به فارسی حاکی از ...
بیشتر
در این مقاله پس از معرفی نظریه «گرایشهای ریختشکنانه» آنتوان برمن، ترجمه شناس فرانسوی و تبیین آن با استفاده از مثالهای برگرفته از ترجمه آثار ادبی فرانسه به فارسی، برآنیم تا به بررسی کاربستپذیری و همچنین موانع احتمالی کاربرد این نظریه در نقد ترجمه در ایران بپردازیم. کاربست این نظریه در نقد متون ترجمه شده به فارسی حاکی از قابلیت استعمال آن در ترجمههای ادبی (به زبان فارسی) است.
رائد فریدزاده
دوره 6، شماره 2 ، شهریور 1393
چکیده
بیشک فیُودار داستایِفسکی را میتوان در زمرة بزرگان فکر و ادب جهان برشمرد. در آثار او تأثیر فکر و فرهنگ آلمانی بسیار مشهود است. شاید در نگاه نخست دیدِ داستایِفسکی از آلمانیها مملو از نفرت و کینهتوزی به نظر آید، اما با مداقة بیشتر در احوال و افکار وی میتوان به قرابت ذهنی و روحی وی با متفکران و ادیبان آلمانی پی برد. در این جستار کوتاه ...
بیشتر
بیشک فیُودار داستایِفسکی را میتوان در زمرة بزرگان فکر و ادب جهان برشمرد. در آثار او تأثیر فکر و فرهنگ آلمانی بسیار مشهود است. شاید در نگاه نخست دیدِ داستایِفسکی از آلمانیها مملو از نفرت و کینهتوزی به نظر آید، اما با مداقة بیشتر در احوال و افکار وی میتوان به قرابت ذهنی و روحی وی با متفکران و ادیبان آلمانی پی برد. در این جستار کوتاه سعی شده است به ارتباط میان داستایِفسکی و فکر آلمانی و تأثیر وی بر یکی از نویسندگان مهم معاصر یعنی اشتفان سوایگ پرداخته شود. سوایگ ورود به جهان فکری داستایِفسکی را تنها از طریق «خوانش همدلانه» میسور میداند. روایت سوایگ از روایات داستایِفسکی نیز خود بازتابدهندة این شیوه است. با نگاهی به »نظریه دریافت» ولفگانگ ایزر و مکتب کنستانس تلاش شده است به رابطه میان خواننده و متن ادبی و ارتباط میان کنش خوانش و فهم اثر پرداخته شود .
ساسان بالغی زاده؛ مهرداد یوسفپوری نعیم
دوره 13، شماره 17 ، آبان 1395، ، صفحه 47-68
چکیده
از منظر زبانشناختی، یکی از چالشبرانگیزترین جوانب مهارت نوشتن جملهبندی است. اگرچه برخی از جملات تنها از یک جملهواره تشکیل میشوند، نویسندگان، به منظور دستیابی به اثرگذاری بیشتر، اغلب جملهوارهها را با یکدیگر ترکیب میکنند تا در نهایت بتوانند متنی منسجم تولید کنند. با استفاده از رویکرد اصطلاحشناسی تخصصی، مقاله حاضر ...
بیشتر
از منظر زبانشناختی، یکی از چالشبرانگیزترین جوانب مهارت نوشتن جملهبندی است. اگرچه برخی از جملات تنها از یک جملهواره تشکیل میشوند، نویسندگان، به منظور دستیابی به اثرگذاری بیشتر، اغلب جملهوارهها را با یکدیگر ترکیب میکنند تا در نهایت بتوانند متنی منسجم تولید کنند. با استفاده از رویکرد اصطلاحشناسی تخصصی، مقاله حاضر مجموعهای متشکل از 23 اصطلاح تخصصی گرامری که به طور معمول در کلاسهای آموزش مهارت نوشتن به کار گرفته میشوند را مورد بررسی دقیق قرار میدهد. بدین منظور، پژوهشگران پیکرۀ زبانی حاوی 14 کتاب گرامر را بررسی کردند و تمامی 23 اصطلاح تخصصی انتخابی در این پیکره جستجو و شمارش شد. بهعلاوه، از 72 دانشجوی زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه شهید بهشتی آزمون اصطلاحات تخصصی (مبتنی بر اصطلاحات مورد مطالعه) بعمل آمد. براساس بسامد اصطلاحات در پیکرۀ زبانی، نتایج آزمون اصطلاحات تخصصی و تحلیل دادههای کیفی که از معنی و کاربرد اصطلاحات و مصاحبههای انجامشده با دانشجویان بدست آمد، پژوهشگران شبکهای اصلاحشده از اصطلاحات تخصصی گرامری برای تدریس جملهوارهها را ارائه کردند. در صورت بکارگیری یکپارچۀ این شبکۀ پیشنهادی، بسیاری از ابهامات و چالشهای استفاده از اصطلاحات تخصصی گرامری برای تدریس جملهوارهها در آموزش مهارت نگارش به زبان انگلیسی مرتفع خواهد شد.
زهرا طاهری
دوره 15، شماره 20 ، اردیبهشت 1397، ، صفحه 173-200
چکیده
مقاله حاضر به بررسی «لامکانها» در ادبیات دایسپورا و تاثیر آن بر مقوله «هویت» اقلیت مهاجر میپردازد. نویسنده با استفاده از رویکرد مطالعات فرهنگی و پسااستعماری و با بهرهگیری از نظریات منتقدانی نظیر مارک اوژه و راجرز بروبیکر در پی پاسخ به این پرسش بنیادی است که چگونه گفتمان نئوامپریالیسمی در دوران پساجهانی توانسته در غالب مقوله نوین ...
بیشتر
مقاله حاضر به بررسی «لامکانها» در ادبیات دایسپورا و تاثیر آن بر مقوله «هویت» اقلیت مهاجر میپردازد. نویسنده با استفاده از رویکرد مطالعات فرهنگی و پسااستعماری و با بهرهگیری از نظریات منتقدانی نظیر مارک اوژه و راجرز بروبیکر در پی پاسخ به این پرسش بنیادی است که چگونه گفتمان نئوامپریالیسمی در دوران پساجهانی توانسته در غالب مقوله نوین «شهروند خوب جهانی» دیگربار ساختار سلسلهمراتبی «خود/دیگری» دوران استعمار را تکرار میکند؟ بدین منظور کتاب برجسته میراثی از جنس خسران (2006)، نوشته کیرن دسایی، بررسی میشود تا به چگونگی تاثیر این ساختار سلسلهمراتبی در شکلگیری «لامکانها» در غرب بپردازد. چنین استدلال میشود که غرب، علیرغم برجستهکردن مرزها نژادی در دهههای اخیر و تلاش مبنی بر حذف اقلیت مهاجر از عرصه متروپل و حفظ خلوص فرهنگی خود، نتوانسته است از شکلگیری پدیده پسادایسپورا، یا الگوی جدیدی از دایسپورا، که مبتنی بر «قومیت موقعیتمدار» پیشگیری کند و ناگزیر از بازتعریف مقوله هویت و نقشه جغرافیای فرهنگی در عصر جهانیشدن است
شهریار منصوری
دوره 15، شماره 21 ، آبان 1397، ، صفحه 237-254
چکیده
حقیقت را می توان در شکل کلی آن به مثابه نمود احتمالات ژیل دلوز فرض نمود: مفهومی که هم می تواند غیر ممکن باشد و هم اجتناب ناپذیر. علاوه بر این، حقیقت در کالبد ارسطویی آن به دو شکل سمبلیک کلامی و نوشتاری تقسیم شده اند؛ و این دو نیز خود دو زیر شاخه <اسمی> و <فعلی> را شامل می شوند. این مقاله بر آن است تا با کنکاش در رمان مورفی (۱۹۳۸) اثر ...
بیشتر
حقیقت را می توان در شکل کلی آن به مثابه نمود احتمالات ژیل دلوز فرض نمود: مفهومی که هم می تواند غیر ممکن باشد و هم اجتناب ناپذیر. علاوه بر این، حقیقت در کالبد ارسطویی آن به دو شکل سمبلیک کلامی و نوشتاری تقسیم شده اند؛ و این دو نیز خود دو زیر شاخه <اسمی> و <فعلی> را شامل می شوند. این مقاله بر آن است تا با کنکاش در رمان مورفی (۱۹۳۸) اثر ساموئل بکت برداشتی متفاوت از حقیقت کلامی راوی مدرن متجلی در کالبد راوی ناموثق بدست آورد. بر این اساس مقاله حاضر، ابتدا مفهوم کلی راوی ناموثق و تجلی آن در ادبیات مدرن را بررسی می نماید و آنرا به عنوان کانون اصلی بروز حقیقت دلوزی نزد راوی مدرن معرفی می نماید؛ سپس با کنکاش در آرایه های نظری موجود درفلسفه ادبیات از جمله لایبنیس و دلوز و با تکیه بر ساختار تقابل ارسطو، و در نهایت مطالعات خاطره علی الخصوص خاطرات خودارجاع راوی رمان مورفی را ماحصل دگردیسی مدرن اخلاقیات معرفی نموده، و برداشت کلاسیک از حقیقت و اخلاقیات به معنی به هنجار بودن راوی را مردود اعلام می نماید. بر این اساس، این مقاله حقیقت و به بیان دیگر حقیقت واحد در عصر مدرن را به معنی خرد و معرفت رادیکالی معرفی می نماید که در لوای مقاومت با هرآنچه فرد را دعوت به نظم و هنجار می کند متجلی می شود.
عباس گودرزی؛ علیرضا جعفری
دوره 14، شماره 19 ، آبان 1396، ، صفحه 279-296
چکیده
گفتار حاضر به بررسیِ وجود تنش فرهنگی بین صدای معارض و گفتمان غالب در آثار منتخبی از سال بلو[1]، رماننویس معاصر آمریکایی، میپردازد. بهمنظور این کار، از دیدگاه ماتریالیسم[2] فرهنگی که در خوانش و تحلیل آثار ادبی بسیار روشنگر است استفاده میشود. اساس دیدگاه ماتریالیسم فرهنگی بر این اصل استوار است که رابطهی آثار ادبی با بستر فرهنگیای ...
بیشتر
گفتار حاضر به بررسیِ وجود تنش فرهنگی بین صدای معارض و گفتمان غالب در آثار منتخبی از سال بلو[1]، رماننویس معاصر آمریکایی، میپردازد. بهمنظور این کار، از دیدگاه ماتریالیسم[2] فرهنگی که در خوانش و تحلیل آثار ادبی بسیار روشنگر است استفاده میشود. اساس دیدگاه ماتریالیسم فرهنگی بر این اصل استوار است که رابطهی آثار ادبی با بستر فرهنگیای که در آن تولیدشده و لاجرم بازتابکنندهی مبانی آن میباشند، تنشآمیز است. در مقابل، نظام فرهنگی حاکم برای حفظ جایگاه و بقا خود، ناگزیر باید اصول خود را تکرار و تثبیت کند و این کار را با معقول و مقبول جلوه دادن آموزههای خود انجام میدهد. همچنین بهعنوان بازیگر اصلی درصحنهی تعاملات و تعارضات فرهنگی، این نظام باید با صداهایِ نوظهور معارض و مخالف که تهدیدی برای تمامیت آن هستند، کنار بیاید و این کار را با ملحوظ یا محاط کردن تعارض در درون خود انجام میدهد تا از این طریق ضمن پرهیز از تنش آشکار، صدای معارض را حتی به ابزاری برای تحکیم و تکرار اصول خود نگاه دارد. در آثار سال بلو وجود صدای معارض ازآنجهت بسیار بارز است که این نویسنده از یک پیشینهی فرهنگی ـ مذهبی متفاوت (او از خانوادهی یهودی و مهاجر بود) برخوردار بود و ارزشهای اعتقادی خود را در تضاد با ارزشهای حاکم در جامعه میدید. در همین راستا بود که او برآن شد تا با در پیش گرفتن سبک و سیاقی ظاهراً متفاوت از نویسندگان همعصر خود در صورت و محتوای رمانهایش، ضمن تعارض با روال سایر، در حفظ ارزشها نیز قدم بردارد. لذا، محور اصلی بحث ما صحه گذاشتن بر این امر است که، علیرغم ادعای متفاوت و معارض بودن، صدای معارض سال بلو در قالب آثار او، درنهایت در درون صدای غالب قرارگرفته و بازتاب مبانی فرهنگ حاکم در جامعهی آمریکای روزگار او هستند زیرا بر اساس دیدگاه ماتریالیسم فرهنگی، متن در حصار زمانی روزگار خود محاط است و نمیتواند از آن فراتر رود اگرچه میتواند در مقابل فشار سرکوبگرانهی آن مقاومت کند.[1] . Saul Bellow[2] . Cultural Materialism
خجسته مهرابی
دوره 14، شماره 18 ، شهریور 1396، ، صفحه 287-307
چکیده
خوانش فرهنگی رمان : کشت استخوانها اثر ادویج دانتیکت از منظر نظریه ی هویت استوارت هالخجسته مهرابیجلال سخنور چکیدهمقاله حاضر در خوانشی فرهنگی کاربرد نظریه ی هویت استوارت هال را در رمان کشت استخوانها (۱۹۹۸) اثر ادویج دانتیکت بررسی میکند. مقوله ی «هویت به معنای صیرورت» در مورد قهرمان زن سیاه پوست این رمان، آمابل دیزایر، بررسی میشود. ...
بیشتر
خوانش فرهنگی رمان : کشت استخوانها اثر ادویج دانتیکت از منظر نظریه ی هویت استوارت هالخجسته مهرابیجلال سخنور چکیدهمقاله حاضر در خوانشی فرهنگی کاربرد نظریه ی هویت استوارت هال را در رمان کشت استخوانها (۱۹۹۸) اثر ادویج دانتیکت بررسی میکند. مقوله ی «هویت به معنای صیرورت» در مورد قهرمان زن سیاه پوست این رمان، آمابل دیزایر، بررسی میشود. قهرمانی که ماجراهای گوناگون دردناکی را تجربه میکند که در شکل پذیری هویتش ضرورت دارند. نمود های مختلف جنبههای اجتماعی و تاریخی و نژادی که نقش اساسی در تشکیل هویت این زن جوان ایفا مینمایند در پرتو نظریه های کارشناسانه ی هال به بحث گذاشته خواهند شد. تمایز بین «هویت به معنای بودن» و «هویت به معنای شدن» که دانتیکت آن را نمایان میسازد از اهمیتی وافر برخوردار است. به نظر میرسد این تمایز با تعریف هال از این دو نوع هویت همخوانی دارد. اگرچه این تمایز بعداً تبدیل به موضوعی ژرف تر میگردد زیرا آمابل در جستجویی دائم برای یافتن هویت خود است. به این طریق خوانشی فرهنگی از این رمان برجسته تلاش دانتیکت برای خلق روابط و تعاملات ناپایداری را نشان می دهد که این شخصیت در تلاشی بیوقفه در جستجوی هویتی گمشده که همواره بین « هویت به معنای بودن» و « هویت به معنای شدن» در نوسان است در آن قرار میگیرد. رمان نویس دیدگاه سنتی در مورد هویت -که آن را مقوله ای ثابت و بدون تغییر می انگارد- را رد میکند. آمابل دیزایر در مقام سوژه ای مهاجر نسبت به عناصر گوناگونی که زمان و محیط اطرافش به او تحمیل میکنند آسیبپذیر است. واژگان کلیدی :خوانش فرهنگ، دیاسپورا، هویت، دیگر بودگی، گواهی AbstractThe present study is undertaken to apply Stuart Hall’s theory of identity to Edwidge Danticat’s novel The Farming of Bones (1998) within a cultural reading. It specifically draws on the concept of ‘identity as becoming’ which will be traced in this novel’s black female protagonist, Amabelle Desir who experiences various painful adventures that are essential in her identity formation. Various manifestations of social, historical and racial aspects that play vital role in the construction of this young women’s identity will be discussed in the light of Hall’s critical perspective. The distinction between ‘identity as being’ and ‘identity as becoming’ depicted by Danticat is of utmost importance which seems in line with Hall’s definition of these two kinds of identity; however, it later turns to a more profound issue since Amabelle is in a permanent quest for her identity. In this way, a cultural reading of this outstanding novel reveals Danticat’s attempts to create unstable relations and interactions which put this character in a nonstop quest for a lost identity always oscillating between ‘identity as being’ and ‘identity as becoming’. Therefore the traditional view about identity according to which identity is regarded as a fixed and unchangeable entity is rejected throughout the sharp depictions illustrated by the novelist. Amabelle Desir as a diaspora subject is vulnerable to different elements that are imposed on her by time and her surroundings. Key words: Cultural Reading- Diaspora- Identity- Otherness- Testimonyخجسته مهرابیدانش آموخته کارشناسی ارشد زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی mehrabi@teachers.org
نرگس منتخبی
دوره 6، شماره 2 ، شهریور 1393
چکیده
تئاتر فورمن نوشتاری است بر و از بدن که در آن نشانهها و رمزگان نظام قدرت با رویکرد ابزاری و عملکردجویانه از بدن به چالش کشیده میشود. قدرت با شعارهایی مانند مراقبت از بدن و مقدّس شماردن زندگی، انسان را در معرض تنآوریهایی کارکردگرا و هدفمند قرار میدهد، یا به بیان دیگر، بدن را ابزاری با هدف خاصّ بودن و زیستن برای قدرت تعریف میکند. ...
بیشتر
تئاتر فورمن نوشتاری است بر و از بدن که در آن نشانهها و رمزگان نظام قدرت با رویکرد ابزاری و عملکردجویانه از بدن به چالش کشیده میشود. قدرت با شعارهایی مانند مراقبت از بدن و مقدّس شماردن زندگی، انسان را در معرض تنآوریهایی کارکردگرا و هدفمند قرار میدهد، یا به بیان دیگر، بدن را ابزاری با هدف خاصّ بودن و زیستن برای قدرت تعریف میکند. امّا فورمن چنین تکریم بدن را، مزیّن کردنش به نشانهها، رفتارها و ساختهای تحمیلی و بیمحتوا میداند. در واکنش به چنین رویکرد ابزارمحور، میتوان آثار فورمن را از منظر نظریهی «ژست» یا بدن «بیهدف» آگامبن مورد بررسی قرار داد. ژست در بدن بازیگران فورمن به شکل جدایی صدا از تن رخ میدهد، صدایی که در پس بلندگوها هزار چهره مییابد و بازیگر را در سکوت فرو میبرد. تن بیصدا و سکوت تن ایستادگی برابر بدن کلاممحور و موزون است. ژست را همچنین میتوان در تکنیکهای سینمایی تئاتر فورمن یافت که به واسطهی آن بدن نوعی از بیفرمی را تجربه میکند. فورمن بدنش را به دست لنز دوربین و نماهای بسیار نزدیک میسپرد تا تجربهای متفاوت از تنآوری برای تماشاگران به ارمغان آورد. در حقیقت، سینمایی کردن تن، آن را به عرصهای برای نوسازی و بازسازی تبدیل میکند؛ هنجارهای حرکتی و ادراکی را پس میزند؛ از بودن در بالقوگی لذّت میبرد؛ در آخر، ابزاری بیهدف میشود برای نابودی ساختهای قدرت.
مهرداد بیدگلی؛ شمس الدین رویانیان
دوره 15، شماره 21 ، آبان 1397، ، صفحه 57-96
چکیده
امانوئل لویناس، فیلسوف دیر آشنای قرن بیستم، در فلسفهپردازی خود، قبل از رونمایی از ایدههای نوین در سال 1961، متاثر از هنر بود. نه تنها هنر، بلکه بهطورِ پارادوکس گونهای ادبیات و ادیبانِ بزرگ جهان نیز وی را تحت تأثیر قرار داده بودند. درواقع متفکرانی نظیر داستایوفسکی، گوگول، سروانتس، و چهرههای بزرگ ادبیات ملل مختلف، خواه آگاهانه ...
بیشتر
امانوئل لویناس، فیلسوف دیر آشنای قرن بیستم، در فلسفهپردازی خود، قبل از رونمایی از ایدههای نوین در سال 1961، متاثر از هنر بود. نه تنها هنر، بلکه بهطورِ پارادوکس گونهای ادبیات و ادیبانِ بزرگ جهان نیز وی را تحت تأثیر قرار داده بودند. درواقع متفکرانی نظیر داستایوفسکی، گوگول، سروانتس، و چهرههای بزرگ ادبیات ملل مختلف، خواه آگاهانه یا ناخودآگاه، در فلسفه و اندیشهی وی دستی داشتهاند و او خود به این نکته در مصاحبهای با فیلیپ نمو اشاره میکند. اما باید گفت شکسپیر کسی است که وی به آثار او اشارهی ویژهای میکند. خصوصاً در سالهای آغازینِ تحقیق و پژوهش فلسفی خود از سال 1947 تا 1961، از او و نمایشنامههای لیرشاه، هملت، مکبث و رومئو و ژولیت سخنانی به میان میآورد که مستقیماً در راستای گسترش مفاهیمِ اساسیِ فلسفهاش به کار گرفته میشوند. از این رو، تأثیری که وی از ادبیات و شکسپیر در جهت معرفی فلسفهی خود، «اخلاق به مثابه فلسفهی اولی»، گرفته است جای تأمل و بررسی دارد. در این راستا، این مقاله درنظر دارد تأثیر ادبیات و خصوصاً شکسپیر بر این فیلسوف را مورد بحث قرار دهد. پس از مقدمهای مختصر، به تشریح اشارات وی به شکسپیر در نوشتههایش، با تأکید بر زمان و دیگری، میپردازیم. درخلال این گفتگوها، جایگاه شکسپیر در اندیشهی لویناس را به بحث گذاشته و اهمیت او را برای این فیلسوف روشن میکنیم.
نفیسه غضنفری
دوره 13، شماره 17 ، آبان 1395، ، صفحه 195-208
چکیده
در بحث آموزش زبان دوم، میزان شباهت یا تفاوت نظام آوایی دو زبان، در یادگیری آن توسط زبانآموزان تاثیر بسزایی دارد و بدیهی است هر چه میزان شباهت بیشتر باشد، یادگیری برای دانشجویان سادهتر خواهد بود و تفاوت بیشتر، دشواریهای آموزش را دوچندان میکند و آگاهیداشتن از این شباهت و تفاوتها راه آموزش را هموارتر میکند. از این رو در ...
بیشتر
در بحث آموزش زبان دوم، میزان شباهت یا تفاوت نظام آوایی دو زبان، در یادگیری آن توسط زبانآموزان تاثیر بسزایی دارد و بدیهی است هر چه میزان شباهت بیشتر باشد، یادگیری برای دانشجویان سادهتر خواهد بود و تفاوت بیشتر، دشواریهای آموزش را دوچندان میکند و آگاهیداشتن از این شباهت و تفاوتها راه آموزش را هموارتر میکند. از این رو در این پژوهش علاوهبر ارائه توضیحاتی در مورد همخوان و نظام واجی، بهتفصیل به بررسی تفاوت همخوانهای زبان چینی و فارسی از منظر جایگاه و شیوه تولید واکدار و بیواکی و دمیدگی و نادمیدگی پرداخته شده است. در ضمن، در پژوهش حاضر، یک تست شفاهی طراحی شده است برای نشاندادن تاثیر تفاوت همخوانهای دو زبان چینی و فارسی در بحث یادگیری همخوانهای زبان چینی توسط دانشجویان ایرانی که در این تست 45 نفر از دانشجویان رشته زبان چینی در مقطع لیسانس دانشگاه شهید بهشتی مورد بررسی قرار گرفته اند. تمامی همخوانهای زبان چینی توسط دانشجویان خوانده میشود و با بررسی فایل صوتی ضبط شده، تعداد دانشجویانی که هر یک از همخوانها را درست یا غلط تلفظ کردهاند مشخص میگردد. نتایج بهدست آمده از تست شفاهی بعنوان مکملی بر مباحثی که در مبانی نظری پژوهش ارائه شده نشانگر آن است که 10 عدد از همخوانها بدون هیچ اشتباهی توسط فراگیران زبان چینی تلفظ شدهاند، و 11 عدد از همخوانها که با همخوانهای زبان فارسی تفاوت داشتهاند با ضریب خطاهای متفاوتی توسط فراگیران تلفظ شدهاند که این مسئله فرضیهای را که در این پژوهش مطرح شده بود به درستی تایید مینماید.
سید رحیم موسوی نیا
دوره 14، شماره 19 ، آبان 1396، ، صفحه 297-316
چکیده
رویکرد تجربی علم جغرافیا به فضا، نظریهپردازان بیشماری را بر آن داشته که به مطالعهی بینا رشتهای این سازه بپردازند. با توجه به این بازنگری، مطالعهی فضا که پیش از این جایگاهی ثانویه نسبت به زمان در روایت داشت، فراتر از روایتشناسی کلاسیک و ساختارگرایانه به روایتشناسی پساساختارگرایانه نیاز دارد. چرا که بازسازی این سازه با توجه ...
بیشتر
رویکرد تجربی علم جغرافیا به فضا، نظریهپردازان بیشماری را بر آن داشته که به مطالعهی بینا رشتهای این سازه بپردازند. با توجه به این بازنگری، مطالعهی فضا که پیش از این جایگاهی ثانویه نسبت به زمان در روایت داشت، فراتر از روایتشناسی کلاسیک و ساختارگرایانه به روایتشناسی پساساختارگرایانه نیاز دارد. چرا که بازسازی این سازه با توجه به زبان و زمان متن، در ارتباط با تجربهی خواننده از محیط پیرامون، در ذهن وی نمود مییابد. با در نظر گرفتن معدود مطالعاتی که در زمینهی مکان، فضا و جغرافیای ادبی در زبان فارسی صورت گرفته است، منبع قابل ذکری به تمییز نظریه های ساختارگرایان و پساختارگرایان در حیطهی ساختار فضا نپرداختهاست. پژوهش حاضر، با هدف بررسی تأثیر نظریههای تجربی علم جغرافیا بر این مبحث، ضمن بازشناسی و مقایسهی اصطلاحات ساختارگرایان و پساساختارگرایان، به ترتیب اهمیت نقش شخصیت و خواننده در ساختار فضای روایت را تبیین مینماید.
فرح نارنجی حسن کیاده
دوره 14، شماره 18 ، شهریور 1396، ، صفحه 309-326
چکیده
آشناییزدایی شامل همة شگردهایی میشود که در برجستهسازی و زیباآفرینی یک متن ادبی دخیل هستند. یعنی مؤلف با زدودن تکرار از صورت زبان، سخنی زیبا و تأثیر گذار خلق میکند. این شگردها موجب به تأخیر افتادن و گسترش معنای متن و در نتیجه لذت و بهرهوری بیشتر خواننده از آن میگردد. ایلزه آیشینگر نویسندة معاصر و توانمند اتریش در خلق داستان ...
بیشتر
آشناییزدایی شامل همة شگردهایی میشود که در برجستهسازی و زیباآفرینی یک متن ادبی دخیل هستند. یعنی مؤلف با زدودن تکرار از صورت زبان، سخنی زیبا و تأثیر گذار خلق میکند. این شگردها موجب به تأخیر افتادن و گسترش معنای متن و در نتیجه لذت و بهرهوری بیشتر خواننده از آن میگردد. ایلزه آیشینگر نویسندة معاصر و توانمند اتریش در خلق داستان آیینه شیوهای همانند کافکا دارد و واقعیت را آن طور که هست به تصویر نمیکشد، بلکه با بهره جستن از تصاویر سورئالیستی و روشهای گوناگون آشناییزدایی معنایی مانند وارونهسازی رویدادها، استفاده از فن متناقضنما (پارادوکس) و نیز سمبلهای گوناگون در داستان مذکور استادانه به توصیف آن پرداخته و خواننده را به چالش با مسایل روز وا میدارد. مقاله حاضر در صدد است تا ضمن بررسی فنون مختلف هنجارگریزی معنایی در داستان آیینه مبانی فکری و شیوة نویسندگی آیشینگر را به تصویر بکشد. واژه های کلیدی: آشناییزدایی، هنجارگریزی معنایی، وارونهسازی، متناقضنما، سمبل Defamiliarization and Semantic Deviation in Mirrorstoryby Ilse AichingerFarah Narenji Hassan Kiyadeh*PhD of German Language Teaching, Faculty of Foreign Languages and Literatures, University of Tehran, I.R. Iran. Abstract Defamiliarization is including all of techniques that are involved in foregrunding and beautification of a literary text. These techniques will result in delay and expansion of the context meaning and so the readers will enjoy and take adventage more. The Contemporary and powerful Authors Austrain, Ilse Aichinger, in creating the Mirrorstory didn’t draw the fact like it is as well es Kafka. But with the help of surrealism imaging and variable Methodes of semantic defamiliarization such as the use of paradox and also different types of symbols, masterfully described it in this story and With this outlook Aichinger challenges the readers of his work with regard to the social problems of their time. The present article is an attempt to familiarize the readers with Aichingers’s ideas and her various techniques of semantic deviation and their application in Mirrorstory. Keywordsdefamiliarization, semantic deviation, inversion, paradox, symbol * E-mail: farah.narendji@yahoo.com
نعمتالله ایرانزاده؛ حمیدرضا شعیری؛ نصیراحمد آرین
چکیده
پژوهشِ حاضر، فرایندِ حرکت استعلایی سوژۀ بُوشی رمان سکه-ای که سلیمان یافت را با رویکرد نشانه- معناشناسی بُوشی ایرو تاراستی و شعیری بررسی میکند. از منظر نشانه- معناشناسی بُوشی، سوژه؛ کنشگری است که پیوسته در حال عبور و مرور میان دازاین و استعلا است. این حرکتِ سوژه تا زمانی ادامه دارد که او مجهز به فعل وجهی(مُدال) «دانستن» شود و با ...
بیشتر
پژوهشِ حاضر، فرایندِ حرکت استعلایی سوژۀ بُوشی رمان سکه-ای که سلیمان یافت را با رویکرد نشانه- معناشناسی بُوشی ایرو تاراستی و شعیری بررسی میکند. از منظر نشانه- معناشناسی بُوشی، سوژه؛ کنشگری است که پیوسته در حال عبور و مرور میان دازاین و استعلا است. این حرکتِ سوژه تا زمانی ادامه دارد که او مجهز به فعل وجهی(مُدال) «دانستن» شود و با عبور از دازاینهای مختلف، خود را به دازاین استعلایی یا کمال برساند. هدف اصلی پژوهش این است که ببینیم چگونه سوژۀ هستنده(کنشگر اصلی رمان) مسیر حرکت استعلایی در وضعیتهای دازاینی مختلف را طی میکند و چه نیرویی باعث میشود که از یک وضعیتِ هستندگی به وضعیتِ هستندگی جدیدی برسد. فرض اصلی پژوهش این است که سوژۀ هستنده(سلیمان) با دخالت نیروهای متفاوت و افعال وجهی، از وضعیت «هیچ» عبور و در مسیر استعلا قرار میگیرد تا در برابر وضعیت موجود خویش طغیان کند و وارد نخستین دازاین شود. سپس، با گذر از ساحتهای حضور مختلف، به استعلا و کمال برسد. این کنش استعلایی در رمان مورد نظر، گفتمان بوشی تولید میکند. گفتمانی که در آن حضور سوژۀ هستنده از هرچیز دیگر مهمتر است. نتیجۀ پژوهش نشان میدهد که در این رمان با معناهای امن و تضمینشده، دنیای عاری از هر نوع رابطۀ حسی- ادراکی و سوژۀ منجمد مواجه نیستیم، بلکه تولید معنا و فرایند نشانگی متن بازبسته به حضور و حرکت استعلایی سوژۀ هستنده است. سوژهای که دست به کنش استعلایی میزند و باعث تکوین سه نوع نشانه(پیشا-دازاین، دازاین و پسا-دازاین) در متن میگردد.
هانیه ذالتاش؛ فرید پروانه؛ نرگس منتخبی بخت ور
چکیده
پیدایش ادبیات الکترونیک به طور چشمگیری با تکامل رسانه های دیجیتال پیوند خورده است، به نحوی که "ذاتا دیجیتال" نامیده می شوند. در واقع، ادبیات الکترونیک، شامل آثاری است که با بهره گیری از رایانه خلق شده اند و تنها از طریق رایانه قابل خواندن هستند. داستان های وب محور چند وجهی ، شناخته شده به عنوان نسل دوم ادبیات الکترونیک، از وجه های گوناگونی ...
بیشتر
پیدایش ادبیات الکترونیک به طور چشمگیری با تکامل رسانه های دیجیتال پیوند خورده است، به نحوی که "ذاتا دیجیتال" نامیده می شوند. در واقع، ادبیات الکترونیک، شامل آثاری است که با بهره گیری از رایانه خلق شده اند و تنها از طریق رایانه قابل خواندن هستند. داستان های وب محور چند وجهی ، شناخته شده به عنوان نسل دوم ادبیات الکترونیک، از وجه های گوناگونی نظیر تصویر، صدا، موسیقی، فیلم، و متن استفاده می کنند. به بیان دیگر، این آثار ما را با جریانی از وجه ها/رسانه های گوناگون روبه رو می کنند در حالی که هیچ سرنخی مسیر حرکت را به ما نشان نمی دهد. اگرچه خوانش داستان های دیجیتال به نظر مشکل است اما با پیروی از نظریه های کاترین هیلز در رابطه با آپوفنیا (الگویابی داده های تصادفی) و نظریه های پاتریک کالم هوگان در خصوص غایت های روایی و عواطف، الگوهای روایی پنهان را در دو رمان وب محور چند وجهی پوستین های ناهمگون: یک رمان (٢٠١٢) اثر سلک و درحرکت (٢٠١٤) اثر اسمیت می توان مشاهده کرد. طبق نظر هوگان، زندگی انسان و روایت ها پیرامون چهار غایت اصلی نظیر کاما، آرتا، دارما، و موکشا شکل می گیرند. پیروی از این غایت ها سبب برانگیخته شدن عواطفی خاص می شود. در نتیجه، در پوستین های ناهمگون، روایت ها بر اساس کاما و موکشا و در رمان درحرکت، روایت ها بر اساس آرتا پیش می روند. بنابراین، جست و جوی غایت های ذکر شده در این دو اثر سبب کشف الگویی روایی می شود که تصادفی بودن وجود وجه های گوناگون را به چالش می کشد.
هدا شب رنگ؛ بهاره تاجیک
چکیده
امروزه مهاجرت و پیامدهای آن که به تغییرات گسترده ای در جهان منجر شده موضوع بحث برانگیز بسیاری از گروه های دانشگاهی و مطالعاتی است. در زمینه مطالعات مهاجرت اغلب تجارب مردان مهاجر که هم چنان ادعا می شود نماینده همه مهاجران هستند، ارائه می گردد و تجربه زنان مهاجر در دیاسپورا به طور قابل توجهی نادیده انگاشته می شود. این مقاله به بررسی بخش ...
بیشتر
امروزه مهاجرت و پیامدهای آن که به تغییرات گسترده ای در جهان منجر شده موضوع بحث برانگیز بسیاری از گروه های دانشگاهی و مطالعاتی است. در زمینه مطالعات مهاجرت اغلب تجارب مردان مهاجر که هم چنان ادعا می شود نماینده همه مهاجران هستند، ارائه می گردد و تجربه زنان مهاجر در دیاسپورا به طور قابل توجهی نادیده انگاشته می شود. این مقاله به بررسی بخش های نادیده گرفته شده تجارب زنان در مهاجرت به عنوان فرودست می پردازد و به همگون سازی آنها در کشور میزبان مطابق با نظریه های پسااستعماری گایاتری اسپیوک تمرکز دارد. به همین منظور، رمان برجسته ی محسن حمید، خروجی غرب انتخاب شده است. این پژوهش به بررسی دقیق همانند سازی شخصیت زن این رمان در فضای بینابینی یا هیبریدی می پردازد که در نهایت موجب ایجاد هویت التقاطی در وی می گردد. اگرچه اکثر مطالعات مهاجرت بر این باورند که فضای بینابینی مهاجر را در یک موقعیت نا ممکن قرار می دهد، اما قرار گرفتن در در این فضا اثرات مثبت بر زنان مهاجر دارد. نکته ی مثبت بازسازیِ هویت التقاطی این است که سیستم های اعتقادی و ارزشی را تصفیه و اصلاح می کند، همانند سازی را تسریع می نماید و سبب تسهیل فرآیند ادغام با فرهنگ میزبان می شود. در نهایت به نظر می رسد هویت التقاطی به زنان اجازه ی حرکت آزادانه در فرهنگ های مختلف را می دهد و حس خانه و تعلق داشتن را ایجاد می کند.
آنیتا امیری
چکیده
چکیدههدف از مقاله حاضر بررسی راهکارهایی برگرفته از رویکرد ادبی در آموزش زبانهای خارجی به منظور بالابردن سطح مهارتهای نوشتاری دانشجویان رشته زبان و ادبیات آلمانی در ایران است. نوشتن مهارتی آموختنی است. بهویژه نوشتن متنهای تخصصی برای دانشگاه نیازمند آموزش و بکارگیری شیوههای حرفهای است. تلخیص یک متن ادبی بدون بکارگیری ...
بیشتر
چکیدههدف از مقاله حاضر بررسی راهکارهایی برگرفته از رویکرد ادبی در آموزش زبانهای خارجی به منظور بالابردن سطح مهارتهای نوشتاری دانشجویان رشته زبان و ادبیات آلمانی در ایران است. نوشتن مهارتی آموختنی است. بهویژه نوشتن متنهای تخصصی برای دانشگاه نیازمند آموزش و بکارگیری شیوههای حرفهای است. تلخیص یک متن ادبی بدون بکارگیری راهکارهای آموزشی غیرممکن است. زبان و فرهنگ رابطهای محکم و ناگسستنی دارند. در این راستا ادبیات به عنوان جلوهای جامع از فرهنگ نقش مهمی در آموزش زبانهای خارجی بازی کرده و امروزه جایگاه رویکرد ادبی با معرفی تعداد زیادی راهکار عملی برای آموزش چهار مهارت اصلی (خواندن، گوش کردن، صحبت کردن و نوشتن) امری انکارناپذیر به شمار میآید. مقاله حاضر به تبیین مفهوم رویکرد ادبی و نقش عملیاتی آن در جهت ارتقای مهارتهای نوشتاری دانشجویان رشته زبان آلمانی پرداخت. پس از مشخص کردن نقش عملیاتی رویکرد ادبی، از نتایج خلاصهشده برای هر بخش به منظورارائه یک طرح پیشنهادی بر اساس داستان «کودک چاق» نوشته خانم ماری لوییزه کاشنیتس برای درس «تلخیص متون ادبی» در رشته زبان و ادبیات آلمانی استفاده گردید. هدف از این کار نشان دادن نمونهای از عملکرد موثر راهکارهای رویکرد ادبی در بهبود این مهارت بود. نتایج حاصل از الگوی نشان دادند که رویکرد ادبی پیشنهادی از راهکارهای موثری برای بهبود مهارت نوشتاری برخوردار است. دستاورد این پژوهش در این است که در معرفی راهی نو برای ارتقای مهارت نوشتن و بالابردن سطح دانش و آگاهی نسبت ادبیات و مهارت (بینا)فرهنگی دانشجویان کوشا باشد.
ساسان بالغی زاده؛ مریم مقیمی
چکیده
هدف از مطالعه حاضر بررسی میزان برداشت مفهوم استقلال یادگیری معلمان و زبان آموزان ایرانی و نیز معلمان و زبان آموزان اهل ترکیه می باشد.شرکت کنندگان این مطالعه را 490 نفر که شامل 95 نفر معلم مرد، 81 نفر معلم زن، 155 زبان آموز مرد و 159 زبان آموز زن می باشد تشکیل می دهند که از دو آموزشگاه زبان انگلیسی شکوه در ایران و برلیتز در ترکیه انتخاب ...
بیشتر
هدف از مطالعه حاضر بررسی میزان برداشت مفهوم استقلال یادگیری معلمان و زبان آموزان ایرانی و نیز معلمان و زبان آموزان اهل ترکیه می باشد.شرکت کنندگان این مطالعه را 490 نفر که شامل 95 نفر معلم مرد، 81 نفر معلم زن، 155 زبان آموز مرد و 159 زبان آموز زن می باشد تشکیل می دهند که از دو آموزشگاه زبان انگلیسی شکوه در ایران و برلیتز در ترکیه انتخاب شده اند. به منظور جمع آوری داده های مورد نیاز، از دو پرسشنامه "خودارزیابی نقش یادگیرندگان و معلمان" و "استقلال یادگیرنده: از نگاه معلمان" استفاده شده است. برای تجزیه وتحلیل داده ها نیز روشهای ضریب همبستگی پیرسون و آزمون تی مورد استفاده قرار گرفته اند. بر اساس نتایج به دست آمده هیچ ارتباط معناداری بین ادراک معلمان و زبان آموزان ایرانی از استقلال یادگیری وجود ندارد و نیز هیچ رابطه معناداری بین ادراک معلمان و زبان آموزان اهل ترکیه از این مفهوم وجود ندارد. همچنین آزمون تی تست در خصوص مقایسه بین دیدگاه معلمان ایرانی و اهل ترکیه نشان داد که اختلاف معناداری بین آن دو نیز وجود ندارد. از سوی دیگر آزمون تی جهت مقایسه استقلال زبان آموزان ایرانی و اهل ترکیه نشان داد که بین ادراک زبان آموزان ایرانی و ترکیه ای از مفهوم استقلال یادگیری نیز تفاوت معناداری وجود ندارد. این می تواند نشان دهنده شباهت فرهنگی و یا نزدیکی سیستم آموزشی بین دو کشور باشد .
سودابه باشی زاده
چکیده
موضوع مقاله حاضر تاثیر حافظ بر فدریکو گارسیا لورکا یکی از بزرگترین شعرای اسپانیایی است. این پژوهش ابتدا در گذر مختصری از معرفی این دو شاعر خواننده را با چارچوب فکری و سبک ادبی لورکا آشنا میسازد و چگونگی آشنایی او را با حافظ از طریق ترجمههایی که از دیوان در اسپانیا انجام شده، نشان می دهد. در بخش دیگری از مقاله برای اثبات تاثیرحافظ ...
بیشتر
موضوع مقاله حاضر تاثیر حافظ بر فدریکو گارسیا لورکا یکی از بزرگترین شعرای اسپانیایی است. این پژوهش ابتدا در گذر مختصری از معرفی این دو شاعر خواننده را با چارچوب فکری و سبک ادبی لورکا آشنا میسازد و چگونگی آشنایی او را با حافظ از طریق ترجمههایی که از دیوان در اسپانیا انجام شده، نشان می دهد. در بخش دیگری از مقاله برای اثبات تاثیرحافظ بر لورکا گفته هایی از خود شاعر و دوستان نزدیک او نقل قول میشوند؛ و در آخر با تطبیق نمونههایی از اشعار این دو شاعر میزان تاثیر لورکا از حافظ مورد ارزیابی قرار میگیرد. تاثیر پذیری لورکا از حافظ نه تنها از طریق کاربرد مضامین، آرایههای ادبی و مهارت در بازی های فوقالعاده ظریف و گاه ناپیدای با کلمات می باشد، بلکه همچنین این تاثیردرچارچوب فکری او نیز به چشم میخورد. بررسی این مقاله نشان میدهد این شاعر اسپانیایی برای خلق برخی از آثار خود بخصوص "دیوان تاماریت" از حافظ الهام گرفته، از عناصر"دیوان حافظ" بهره جسته و به تقلید از اواشعار این کتاب را در قالب غزل و قصیده سروده وعنوان کتابش را دیوان نام نهاده است.
مهین مرادی؛ لیلی مسگرزاده اقدم؛ شهرام صحاوی
چکیده
یادگیری واژگانِ آلمانی از دومنظر " معنا و ساختار صرفی " قابل بررسی است. برای گسترشِ دایره واژگان راههای مختلفی وجود دارد، اغلبِ کلمات جدید توسط واژه سازی ساخته میشوند. بخش نظری به تئوری های مختلفِ اکتساب واژگان بخصوص واژگان بالقوه و اهمیت قوانین واژه سازی در درس واژگان می پردازد ، چرا که یادگیرنده از این طریق، تواناییِ استنباطِ معنیِ ...
بیشتر
یادگیری واژگانِ آلمانی از دومنظر " معنا و ساختار صرفی " قابل بررسی است. برای گسترشِ دایره واژگان راههای مختلفی وجود دارد، اغلبِ کلمات جدید توسط واژه سازی ساخته میشوند. بخش نظری به تئوری های مختلفِ اکتساب واژگان بخصوص واژگان بالقوه و اهمیت قوانین واژه سازی در درس واژگان می پردازد ، چرا که یادگیرنده از این طریق، تواناییِ استنباطِ معنیِ بسیاری از کلمات ناشناس را خواهد داشت. دو شکل اصلی واژه سازی در زبان آلمانی " ترکیبات و مشتقات " هستند که طیف وسیعی از کلمات را دربرمی گیرند، بنابراین اهمیت یادگیری واژگان بر اساس شناسایی ریشه کلمه و علمِ صرف واژه، بیشتر نمایان می شود. این تحقیق درصدد سنجش تاثیر استفاده از دانش واژه سازی در افزایش یادگیریِ واژگان آلمانی است. برای این منظور از روش آزمایشی و از نوع تحلیلی - میدانی استفاده شده است که طی آن دو گروه همسان از دانشجویان مورد آزمون قرار گرفتند. برای مقایسه دو گروه، نمره کلاسیِ آنها بوسیله آزمون " من ویتنی" محاسبه شد. نتیجه، همسانی دوگروه را قبل از آزمایش نشان می دهد. درادامه، آزمونِ واژگان برای دوگروه برگزار شد ونتایج آزمون براساس تحلیل های آماری وآزمون تی نشان داد که دایره واژگانیِ دانشجویانی که واژگان را با کمک قوانین واژه سازی آموخته بودند نسبت به گروه شاهد گسترده تر بود، نتیجه تحلیلهای آماری برآزمایشات و فرضیات پژوهش مثبت بود. چرا که برمبنای نتایج روشهای آماری این یک یادگیری معنادار است که به زبان آموزان کمک می کند تا ازطریق تجزیه و تحلیل بسیاری از لغات را یادبگیرند.