وفا کشاورزی؛ سارا کاترین ایلخانی
چکیده
تعریف سوبژکتیویته زن همیشه یک چالش بوده است، از همان دوران مدرن که زیگموند فروید آن را بیان کرد تا جدیدترین تحلیل های منتقدین فمینیست معاصر. مبنای سوبژکتیویته زنان بر اساس فقدان ذاتی که در روانشناسی فروید و بعداً ژاک لاکان ، مطرح می شود، منتقدان فمینیستی مانند لوس ایریگاری و جودیت باتلر را بر آن داشت تا در نظریه های خویش به بازنگری ...
بیشتر
تعریف سوبژکتیویته زن همیشه یک چالش بوده است، از همان دوران مدرن که زیگموند فروید آن را بیان کرد تا جدیدترین تحلیل های منتقدین فمینیست معاصر. مبنای سوبژکتیویته زنان بر اساس فقدان ذاتی که در روانشناسی فروید و بعداً ژاک لاکان ، مطرح می شود، منتقدان فمینیستی مانند لوس ایریگاری و جودیت باتلر را بر آن داشت تا در نظریه های خویش به بازنگری این مفهوم بپردازند. از نظر ایریگاری، زنان دارای سوبژکتیویته منحصر به فرد خود هستند که در تفاوت بدن و زبان آنها با مردان نشان داده می شود. وی ادعا می کند که این تفاوت باید آشکار شود نه اینکه نادیده گرفته یا پنهان شود. جودیت باتلر، معتقد است که تنها از طریق مقاومت و اختیار است که یک سوبژکتیویته حقیقی آشکار می شود. مقاله حاضر یک مطالعه فمینیستی درباره سوبژکتیویته زنان در ادبیات گمانه زن است. ادبیات گمانه زن فمینیستی، هدف اصلی خود را تغییر تصویر ناتوان کننده زنان از خویش بیان می کند و بر آن است تا زنان بر اساس چنین تغییراتی عمل کرده و مطابق با باورهای جدید خویش، جوامعی ایده آل بسازند. اکتاویا ای. باتلر، نویسنده کتاب سپیده دم و تمثیل های بذرپاش و استعدادها، تصویری مقاوم از زنانی ارائه می دهد که از محیط تحت سلطه مردان خود فراتر رفته و کاری را انجام می دهند که نزدیک به تصور ایریگاری و جودیت باتلر از سوبژکتیویته زنان است.
مینو جوان مولایی؛ رضا یاوریان
دوره 5، شماره 2 ، شهریور 1392
چکیده
این مقاله رمان مردم جولای اثر نادین گوردیمر را در پرتو نظریات هومی بابا مانند پیوند بودگی ، محاکات و در آستانه بودن بررسی میکند. او تقابلهای دو گانه استعمارگر و استعمار شده، سفید و سیاه، خود و دیگری و تعریف غرب از هویت که بر پایه تقابلهای دوگانه شکل گرفتهاند را واسازی میکند. چنین تفکری بطور مطلق هویت خود را برتر و هویت دیگری ...
بیشتر
این مقاله رمان مردم جولای اثر نادین گوردیمر را در پرتو نظریات هومی بابا مانند پیوند بودگی ، محاکات و در آستانه بودن بررسی میکند. او تقابلهای دو گانه استعمارگر و استعمار شده، سفید و سیاه، خود و دیگری و تعریف غرب از هویت که بر پایه تقابلهای دوگانه شکل گرفتهاند را واسازی میکند. چنین تفکری بطور مطلق هویت خود را برتر و هویت دیگری را کهتر تلقی میکند؛ برخلاف این عقیده، بابا به پیوند بودگی فرهنگها اعتقاد دارد. نویسندگان این مقاله در پرتو نظریات بابا، هویتهای مارین شخصیت زن سفید پوست را مورد بررسی قرار میدهند؛ و اینکه چگونه او در اثر رویارویی با فرهنگ و مکانی جدید به کسب این هویتها نائل میشود. همچنین، نگارندگان عقیده دارند که هویتها و تولید معناهای فرهنگی جدید نقش بسزایی در بقا و پذیرفته شدن او در بین سیاهپوستان دارد.