دنیای خاکی ما مملو از لایهها و قلمروهای تازه و کشف نشده است. دنیاهایی که در ورای زندگی روزمرهمان شاید حتی آنقدرها نتواند به مثابه سرزمین عجایب بروز کند. تنها کسانی که این مکانها را یافته و آن را طلب کنند میتوانند ورود یافته و تجربه اش کنند. سفر از سرزمینی به دیاری دیگر آدمی را کوچگری میسازد که هیچگاه به توقف در یک مکان فکر نکند. این تصویر از زندگی که مانند سکانسهای سینما گذرا و بی پایه است هرج و مرجی از احتمالات بنا میکند. احتمال تبدیل شدن مرد به زن یا به حیوان و یا غیره. ورود به و خروج از قلمروهای در دسترس میتواند راه حلی باشد برای سکون و بیحرکتی دنیای ثابت شخصیتهای واحد. تامس پینچن در داستانهای کوتاهش وضعیت مشابهی را روایت میکند. در هر داستان فرار از بیحرکتی به چالش ابتدایی بدل میشود و محوریت داستان را شکل میدهد. این فرار نیازمند قلمرو دیگر است، در این داستانها ه به فراسوی مرزها رفته و قلمروهای دیگر را مییابیم. همچنین چگونگی ایجاد هرج و مرج در پیوند با قلمروهای جدید را بررسی خواهیم کرد.