این مقاله پژوهشی تطبیقی است و هدف از آن بررسی استعارههای شناختی زبانی در متون نثر فارسی و انگلیسی و مقایسهی آنها و توصیف شباهتها و تفاوتهای آنها میباشد. چهارچوب نظری مورد استفاده زبانشناسیِ شناختی لیکاف میباشد و پیکرهی مورد بررسی در دو اثر نثر فارسی و انگلیسی به نامهای (کلیدرِ ج1) و (به دور از مردم شوریده) است. چرا که استعاره از گذشتهی دور تاکنون شیوهای برای بیان بدیع یا شاعرانه تعریف شدهاست که طی آن یک یا چند واژهی موجود برای یک مفهوم، خارج از معنای معمول قراردادیاش و برای بیان مفهوم مشابه به کار گرفته میشود. اما لیکاف (زبانشناس) و جانسون (فیلسوف) (1980) این نظریه را نمی-پذیرند. و بر این باورند که این گونه مسائل، مسائلی نیستند که در حوزهی تعریف بگنجد، بلکه موضوعاتی تجربیاند و بدینصورت جایگاه استعاره را از زبان به ذهن انتقال دادند. سپس با انتشار کتاب (لیکاف و جانسون 1980) با اتخاذ رویکرد شناختی در مطالعة این فرایند، نظریة معاصر را عرضه کردند. روش پژوهش ماهیتی کیفی دارد و از نوع توصیفی_تحلیلی در چهارچوب الگوی استعاره- مدار زبانشناسی شناختی است. در این مقاله سعی بر آن است تا با استفاده از این نظریه به بررسی استعارههای زبانی در دو اثر فوقالذکر پرداخته شود. بر این اساس تمامی موارد استعاری استخراج گردیده و از آنها نمونهگیری تصادفی ساده به عمل آمده و 20 مورد از آن در این مقاله ذکر شدهاست لیکن نتایج بر اساس بررسی تمامی موارد استعاری دو پیکره فوقالذکر است. یافتههای پژوهش نشان میدهد اساساً تفاوتی میان نوع استعارههای زبانی بهکار رفته در دو اثر وجود ندارد. بیشترین استعارهها در حوزهی زبانی از نوع جهتی بوده (به عنوان مثال، شادی و زندگی در جهت بالا و غم در جهت پایین است). همچنین مفهوم زمان به عنوان یک مظروف دیده میشود که در آن وقایع به وقوع میپیوندد.