دولوز و گاتاری که در جرگهی برجستهترین نظریه پردازان اواخر قرن بیستم جای دارند، تلفیقی ساختارشکن از مایههای نظری مارکس و فروید را در قالبی از پساساختارگرایی ارائه میدهند. یکی از مهمترین مفاهیم در فلسفهی دولوز و گاتاری ذات است. ذات تفاوت است، نوعی درهم آشفتگی، کثرت زمانی-مکانی که در وجود رشد میکند تغییر به بار میآورد. اما هر تغییر تکرار و یا تبیینی از تفاوت است. ذات تکرار تفاوتهای ابدی و آشفتگی است. همچنین در این تفکر، زندگی آمیختهای است از تاثیر دادههای حواس، از تاثیراتِ انگارهها، اصوات، همهمهها، رنگها و جریانها. این مقاله خوانشی است از اولین شعر ساموئل بکت در چارچوب نظریات فلسفی و رواکاوی دولوز و گاتاری. مفاهیمی مانند میلِ ساز، صروریت، کوچ گری معنا،نشانهی کوچ گر و برزایشی این شعر را به تمثیلی از متن اسکیزوی دولوز و گاتاری تبدیل میکند که در آن معنا همواره در حال کوچ از متن است. کوچ گری در کنار مفهوم میل سازا به رهایی از بند مدلولهای سلطه گر در زبان و جامعه اشاره دارد. نشانهی کوچ گر در بند زمان و مکان نیست؛ از یک مدلول به مدلول دیگر، از یک جامعه به جامعهی دیگر کوچ میکند ودر برابر سازوکارهای همگون ساز که در پی معنای واحد هستند میایستد. نشانهی کوچ گر در هر متنی (ادبی، اجتماعی، سیاسی) که باشد، به دنبال مفر است تا از جبر معنا گرایی بگریزد. از این رو کوچ گر، پدیدهی برزایشی را خلق میکند؛ شبکهای عظیم از سازهها و روابط بدون مرکزیت خاص، بدون ابتدا و انتها، بدون مرز و بردار. نشانهی کوچ گر شبکهی برزایشی را میپیماید، مرزها را میشکند و با سلطهی مرکز میجنگد.