اگرچه نظریه رمانتیک در خصوص انواع ادبی، با نگرش فلسفی خود، به ارائه تقسیم بندی هایی از آثار نائل می شود که با دیدگاه های ادبی و غیرفلسفی پیش از خود منطبق است، اما این نظریه سعی دارد تا پیدایش این طبقه بندی ها را، نه محصول نگاه تحلیل گر منتقدان ادبی، که بر پایه معیارهای شکلی یا محتوایی به تفکیک آثار و قرار دادن هر یک از آنها در طبقه خاص خود اقدام می کنند، بل نتیجه طبیعی حرکت تاریخ و تحول روان آدمی معرفی کند. با وجود اینکه همه پیروان این نظریه بر این باورند که وجود "تفاوت" در آثار ادبی و در نتیجه قرارگرفتن آنها در انواع مختلف ادبی حاصل کشاکش نیروهای درونی آدمی است، هر یک از آنان به این تمایلات درونی از دیدگاه خود نگریسته و در نتیجه طبقه بندی هایی متفاوت از یکدیگر ارائه داده اند.
در بحث حاضر قصد داریم تا تحلیل خود را از طبقه بندی ادبی آثار آغاز کنیم و پس از گذر از نوع شناختی فلسفی رمانتیک ها، با توجیه این نگرش فلسفی، از طریق اشاره به تمایل خالقان آثار معاصر برای التقاط انواع، به آن پایان بخشیم.