علیرضا مهدی پور حدیقه؛ حسین پیرنجم الدین
چکیده
گفتمان مشقت و فراغت در دوران باستان کلاسیک توسط هزیود که کار را مصیبت میدانست و مکتب ارسطویی که ارزش کار را نادیده میگرفتند، نظریهپردازی شده است. ارسطو کار را به بردگان نسبت میداد و در مقابل، «فراغت نجبا» را به عنوان الگوی زندگی آرمانی میستود. با ظهور مسیحیت نظریهی کار در قرون وسطای متقدم توسط بنیانگزاران کلیسا که کار ...
بیشتر
گفتمان مشقت و فراغت در دوران باستان کلاسیک توسط هزیود که کار را مصیبت میدانست و مکتب ارسطویی که ارزش کار را نادیده میگرفتند، نظریهپردازی شده است. ارسطو کار را به بردگان نسبت میداد و در مقابل، «فراغت نجبا» را به عنوان الگوی زندگی آرمانی میستود. با ظهور مسیحیت نظریهی کار در قرون وسطای متقدم توسط بنیانگزاران کلیسا که کار را ناشی از هبوط انسان و کفاره گناه نخستین میدانستند، به وجود آمد. در قرون وسطای متأخر جنگهای طولانی، قحطیها و طاعون سبب کمبود نیروی کار شد و ارزش کار و کارگر بالا رفت. نگرش به کار تغییر کرد و کار فضیلت شمرده شد، به ویژه کاری که در جهت تولید غذا باشد. با اینحال، طبقه روحانیت رویکرد متناقضی در مورد کار داشتند. آنها به لحاظ نظری و دینی کار را فضیلت میشمردند، ولی در عمل کار تولیدی را به عهده رعیت میگذاشتند. برای حل این تناقض، نهاد روحانیت بر کار فکری عبادی و امساک خود تأکید میکردند که در حکایتهای کنتربری قصور اخلاقی این رویکرد هجو شده است.