نگار منفرد سعید؛ زکریا بزدوده؛ سیروس امیری
دوره 14، شماره 18 ، شهریور 1396، ، صفحه 235-259
چکیده
در این تحقیق کوشش شده است رمانهای سهگانهی مدادم، اثر مارگارت اتوود با اخلاقیات لویناس مورد واکاوی قرار داده شود. با اخلاقیات لویناس که شامل کلیدواژههای دیگری، سوژهشدگی، تروما، و مسئولیت است پلی به دنیای آخرالزمانی اتوود زده شده است تا ثابت شود چگونه شخصیتهای این آثار سوژههای مسئولِ لویناسی هستند. بازماندگان بعد از پایان ...
بیشتر
در این تحقیق کوشش شده است رمانهای سهگانهی مدادم، اثر مارگارت اتوود با اخلاقیات لویناس مورد واکاوی قرار داده شود. با اخلاقیات لویناس که شامل کلیدواژههای دیگری، سوژهشدگی، تروما، و مسئولیت است پلی به دنیای آخرالزمانی اتوود زده شده است تا ثابت شود چگونه شخصیتهای این آثار سوژههای مسئولِ لویناسی هستند. بازماندگان بعد از پایان جهان در به هم خوردگیِ ترتیبِ زمانی محصور میشوند، یعنی با وجود اینکه در زمان حال سِیر میکنند، گذشته زنده میشود و لحظهای آنها را رها نمیکند. انطباق گذشته و حال با نگرانی از آیندهای نامعلوم آمیخته میشود و روانِ شخصیتها همچون آونگی معلق در زمان میماند. مسئولیت در قبال بازماندگان، کودکیِ آنها را که مملوء از بیمسئولیتی والدین است زنده میکند و به صورت بازگویی پیش میرود. شخصیتها یا سوژههای تروماتیک و بیخوابِ لویناسی که به این بیخوابی دچار شدهاند تلاش میکنند تا مدینهای فاضله به دور از بیمسئولیتی برپا کنند. خاطرات دوران کودکی، که با نقش پدر و مادر گره خورده است، با بخشی از اخلاقیات لویناس که شامل دگربودگیِ زنانه و پدرانگی است ربط داده میشود. همچنین در این پژوهش مشخص میشود که نقش پدرانگی، و مادرانگی در نقش دگربودگیِ زنانه، تا چه حدی میتواند در پایان دادن جهان و یا تداوم نسل بعد از آخرالزمان رخنه کند و رابطهای اخلاقی برقرار سازد.
شیده احمدزاده؛ سارا نازکدست
دوره 5، شماره 2 ، شهریور 1392
چکیده
دنیای نمایشِ در انتظار گودو را عدمِ کنش، تکرار و شک میسازد و منتقدان غالبا اثر بکت را تصویرگرِ هستیِ «پوچِ» سوژه میدانند. این مقاله میکوشد «کوگیتو» را در دنیایی که از معنا گسسته و اصالت وجود در آن زیر سؤال است باز یابد و ثابت کند که حتی در دنیای عبث نما هم سوژهی منحصر به فرد وجود دارد و آنگونه که ساختارگرایان باور دارند معنا تنها ...
بیشتر
دنیای نمایشِ در انتظار گودو را عدمِ کنش، تکرار و شک میسازد و منتقدان غالبا اثر بکت را تصویرگرِ هستیِ «پوچِ» سوژه میدانند. این مقاله میکوشد «کوگیتو» را در دنیایی که از معنا گسسته و اصالت وجود در آن زیر سؤال است باز یابد و ثابت کند که حتی در دنیای عبث نما هم سوژهی منحصر به فرد وجود دارد و آنگونه که ساختارگرایان باور دارند معنا تنها نقشی زبانی نیست. این خوانش، از تئوریهای اسلاوی ژیژک، تعبیر او از شک و جنون دکارتی، دیالکتیک وجود هگل، سوژه لکانی و تأکید ژیژک بر نقش مهم فانتزی در دیالکتیکِ وجود بهره جسته است. مقاله حاضر بر آن است تا نشان دهد که کوگیتو هستهای در درون سوژه نیست، بلکه حاصل تولد سوژه در فانتزی و شکلگیری روایتی شخصی است که در نوسان میان دو قطب امرِ نمادین و امرِ واقع اتفاق میافتد و با گذر از مرحلهی شک دکارتی محقق میشود. در پایان، خواهیم دید که ولادیمیر و استراگون قادرند در حالت شک دکارتی، بر خلاف پوتزو و لاکی، کوگیتوی خود را پویا نگه دارند. علیرغم اینکه آنها مدام در بیکنشی، تکرار و فراموشی به سر میبرند، دقیقاً در همین وضعیت است که خلأِ کوگیتو در دنیای فانتزیهایشان متولد و با بودنِ سوژه پُر میشود. گودو نیز بخشی از همین فانتزی و ابژهای توخالی است که «به وجود آمدن» را برای آنها حفظ میکند. در واقع اینگونه نیست که «آنها آنجا منتظر گودو هستند»، بلکه «آنها هستند، زیرا منتظر گودواند».
حمیدرضا شعیری؛ مجید رحیمی جعفری
دوره 2، شماره 2 ، تیر 1389
چکیده
در نمایشنامه سیاها، ژان ژنه سعی دارد نشان دهد چگونه سوژهها در چالش گفتمانی با همردیفان خود امکان عبور از وضعیت سوژه بودن به ناسوژه شدن را مییابند. سوژه در دنیای معاصر دستخوش انواع آسیبها است. او سوژه را با تمام هیجانها، نفرتها، حسادتها و لغزشهایش در وضعیتی متزلزل نشان میدهد که هویت سوژه بودنش را دچار خطر میکند. به همین ...
بیشتر
در نمایشنامه سیاها، ژان ژنه سعی دارد نشان دهد چگونه سوژهها در چالش گفتمانی با همردیفان خود امکان عبور از وضعیت سوژه بودن به ناسوژه شدن را مییابند. سوژه در دنیای معاصر دستخوش انواع آسیبها است. او سوژه را با تمام هیجانها، نفرتها، حسادتها و لغزشهایش در وضعیتی متزلزل نشان میدهد که هویت سوژه بودنش را دچار خطر میکند. به همین منظور ژنه با ارائهی وجوه چندگانهی سوژهها (سیاهپوستان با واکس، شخصیتهای تصمیم گیرنده پشت پرده، سیاهپوستانی که با ماسک به هیئت سفیدها درآمدهاند و سیاهپوستانی که به آنها بیرنگی تجویز شده است) ما را با وجوه متناوب گفتمانی هزارتو روبرو میسازد که تضاد سیاه و سفید، دستگاه قدرت و سیاست زمانه را به ریشخند میگیرد. هدف از ارائهی این مقاله بررسی نمایشنامه سیاها اثر ژان ژنه از طریق رویکردی گفتمانی و نشانه-معناشناختی جهت تبیین شرایط عبور سوژه به ابرسوژه یا به ناسوژه میباشد. بر این اساس مشخص میگردد که روابط قدرت در نمایشنامه سیاها تابع عوامل گوناگونی مانند ساختارهای اجتماعی، نمادهای سیاسی، کارکردهای ایدئولوژیک و حضور پدیدارشناختی میباشد.