کاوه بهرامی سبحانی
دوره 14، شماره 19 ، آبان 1396، ، صفحه 57-76
چکیده
اریش دراخ نخستین زبانشناسی است که الگوی ترتیب اجزای جمله در زبان آلمانی را در بیش از هشتاد سال پیش ارائه کرد. از آن زمان تاکنون، از یک سو الگوی در ابتدا سادهی دراخ و از سوی دیگر تحولات زبانی، زبانشناسان را بر آن داشت تا در پی بسط و گسترش این مدل باشند. الگوی ارائه شده از سوی این زبانشناس آلمانی امروزه میبایست مدلهای پیچیدهای از جملههای ...
بیشتر
اریش دراخ نخستین زبانشناسی است که الگوی ترتیب اجزای جمله در زبان آلمانی را در بیش از هشتاد سال پیش ارائه کرد. از آن زمان تاکنون، از یک سو الگوی در ابتدا سادهی دراخ و از سوی دیگر تحولات زبانی، زبانشناسان را بر آن داشت تا در پی بسط و گسترش این مدل باشند. الگوی ارائه شده از سوی این زبانشناس آلمانی امروزه میبایست مدلهای پیچیدهای از جملههای زبان آلمانی را در خود جای دهد. در این مقاله علاوه بر معرفی این الگو، انواع جملهها در زبان آلمانی را معرفی و ترتیب قرارگرفتن سازهها در این مدل را نشان میدهیم. همچنین سعی خواهیم کرد قرار گرفتن اجباری و اختیاری سازهها در هریک از جایگاههای تعیین شده در این الگو را نشان دهیم. نتایج این پژوهش نشان میدهد، الزاما تمامی جایگاههای الگو نباید اشغال باشند. همچنین جایگاه فعل و نوع جمله از حیث پایه و یا پیرو در تعیین جایگاه و ترتیب سازهها نقش دارد.
انسیه درزی نژاد؛ لیلا برادران جمیلی
دوره 14، شماره 18 ، شهریور 1396، ، صفحه 59-85
چکیده
لیلا ابولعلا ( -1964)، نویسنده مسلمان سودانی-مصری ساکن در دیاسپورای اسکاتلند در زمره نویسندگان مسلمان مهاجری است که گفتمان جدیدی را در آثار ادبی خود پایه گذاری می کنند. دو رمان مترجم (1999) و مناره (2005) برای بررسی این گفتمان جدید دیاسپورایی مورد مطالعه قرار می گیرند. در این گفتمان انگاره های رایج در مورد هویت زن مسلمان که آن را به صورت ذاتی، ...
بیشتر
لیلا ابولعلا ( -1964)، نویسنده مسلمان سودانی-مصری ساکن در دیاسپورای اسکاتلند در زمره نویسندگان مسلمان مهاجری است که گفتمان جدیدی را در آثار ادبی خود پایه گذاری می کنند. دو رمان مترجم (1999) و مناره (2005) برای بررسی این گفتمان جدید دیاسپورایی مورد مطالعه قرار می گیرند. در این گفتمان انگاره های رایج در مورد هویت زن مسلمان که آن را به صورت ذاتی، پایا و تغییر ناپذیر معرفی می کند به چالش کشیده می شوند وهویت دینی زن مسلمان ساکن در دیاسپورا امری اجراگرایانه معرفی می شود. در این رویکرد هویت زن مسلمان "فعل" است نه "ذات" و هر گام او را بیش از پیش به فاعلیت دینی نزدیک، یا از آن دور می کند. ویلیام سفران و هومی کی. بابا از جمله نظریه پردازانی هستند که از آراء آنها برای تبیین مفهوم دیاسپورا و نقش آن در گفتمان سازی استفاده می شود. نظریه کنش گفتاری جی ال آستین، اجراگرایی هویت جودیت باتلر، و فمینیسم اسلامی صبا محمود نیز برای اثبات ادعای اجراگرایی هویت زن مسلمان در آثار ابولعلا مورد استفاده قرار می گیرند. اجراگرایی زبان و مناسبات فرهنگی از جمله روابط عاطفی، پوشش، غذا، و آیین های مذهبی محورهای اصلی این مقاله اند. "گفتار" ابولعلا در گفتمان دیاسپورایی اش به مثابه "کنش" است. تعلقات عاطفی، انتخاب سبک پوشش و خوراک و انجام و یا باز تعریف مناسک دینی "افعال"ی هستند که "بازانجام" آنها "فاعل" مسلمان دیاسپورایی را می سازد. فاعل مسلمان دیاسپورایی در "فضای سوم"ی که با تعامل او بین گفتمان اسلامی و گفتمان غربی ایجاد می شود شکل می گیرد.
فروغ اولاد
چکیده
سرزمین سترون الیوت با بهرهگیری از ژانرِ اسطورهآفرینی (mythopoeia) دربردارندۀ اساطیر و کهنالگوهای باستانی و مدرن است. تفاوت این اسطورهپردازی با آثار دیگر در این است که شاعر با استفاده از درونمایههای اساطیر باستانی و تاریخی-ادبی، اسطورههای عصر خود را آفریده است. به عبارت دیگر، کهنالگوها را مدرن کرده است. درونمایههای ...
بیشتر
سرزمین سترون الیوت با بهرهگیری از ژانرِ اسطورهآفرینی (mythopoeia) دربردارندۀ اساطیر و کهنالگوهای باستانی و مدرن است. تفاوت این اسطورهپردازی با آثار دیگر در این است که شاعر با استفاده از درونمایههای اساطیر باستانی و تاریخی-ادبی، اسطورههای عصر خود را آفریده است. به عبارت دیگر، کهنالگوها را مدرن کرده است. درونمایههای اساطیری تحلیل شده در این پژوهش به چند دسته تقسیم شدهاند: اسطورههای باستانی، اسطورههای تاریخی- ادبی، اسطورههای مدرن، و اسطورۀ آخرالزمانی یا نجاتبخشی. شاعر با درهمآمیزی این مضامین اساطیری توانسته سرزمینی ویران را به تصویر کشد که در بستری از تاریخ و فرهنگ قرن بیستم قرار دارد. بُنمایۀ این اثر فجایع زیستمحیطی و فقر معنویت در دنیای معاصر است که زندگی انسان را تراژیک نموده و جهان را به سنگستانی بدل کرده که قابل زیست نیست و در آن، زندهها گویی مردهاند. شاعر با طبیعتستیزی درگیر است و آشفتگی مدرن را وصف کرده است. اسطورهها و کهنالگوهای مطرح شده در منظومه عبارتند از: سیبل، تیرزیاس، هیاسینتوس، فیلومل، کوپید، اسطورۀ جام و مرد به دارآویخته؛ اسطورههای تاریخی-ادبیِ کارتاژ و فلیباس فنیقی، تریستان و ایزوت؛ اسطورههای مدرن مانند سرزمین ویران یا سنگستان، مادام سوسوستریس، و اسطورۀ هندی پایان جهان.
لادن مختارزاده؛ زهرا جان نثاری؛ نگار شریف
چکیده
مطالعه حاضر به بررسی رمان خانه گرد اثر لوئیز اردریک در پرتو «مفهوم تأثیر» میپردازد. پاتریک کوم هوگان با ارائه نظریه «مفهوم تاثیر» روایت تجربه عاطفه و احساس در سوژه ها را مورد هدف مطالعه قرار می دهد. پژوهشگران این مقاله میکوشند تا مفاهیم عاطفه،روایت عاطفه، شرایط برانگیختن،همانندسازی،تعدیل ومنطقیسازی عاطفه را ...
بیشتر
مطالعه حاضر به بررسی رمان خانه گرد اثر لوئیز اردریک در پرتو «مفهوم تأثیر» میپردازد. پاتریک کوم هوگان با ارائه نظریه «مفهوم تاثیر» روایت تجربه عاطفه و احساس در سوژه ها را مورد هدف مطالعه قرار می دهد. پژوهشگران این مقاله میکوشند تا مفاهیم عاطفه،روایت عاطفه، شرایط برانگیختن،همانندسازی،تعدیل ومنطقیسازی عاطفه را در رمان اردریک ردیابیکنند.سعی بر آن است تا به این فرایند پرداختهشود که چگونه در روایت،احساسات و عواطف همانندسازی میشوند و در پی آن تعدیل و منطقیسازی احساسات و عواطف رخ میدهد. چنین فرایندی، بهویژه، بر پیشبرد روایت اثر و رفتار سوژهها تاثیر میگذارد.این پژوهش به طور خاص، نشان میدهد که رمان یادشده نمونهای مناسب برای مطالعه روایت عاطفه و احساسات است زیرا بازتابنده رنج زنان و خشونت علیه آنها در جامعه سرخپوستان آجیبوا، و در مقیاسی بزرگتر،در کل جامعه است. رمان اردریک تلاشی است برای بر زبانآوردن تجربههای دردناک زنان که البته تبعات آن، مردان و کل جمعیت و تاریخ سرخپوستان را نیز در برمیگیرد. بنابراین،این مطالعه به بررسی پارادایمهای هستیشناختی و معرفتشناختی در زندگی و تاریخ بومیان آمریکا میپردازد که به دلیل عوامل اجتماعی و هستیشناختی ناشناخته مانده یا به ندرت به آنها پرداخته شده است.در خانه گرد،صدا و روایت یک مرد انعکاسدهنده شرایط زنان آسیبدیده و زخمخورده ای است که به تسخیر حافظه عاطفی درآمدهاند.چنین روایتی بناست آسیبهای گذشته را بازتابد تا تغییرات بزرگی را برای زنان و همچنین کل ملت سرخپوست آمریکا به ارمغانآورد. هدف پژوهش حاضر این است که با خوانش تاثیر عاطفه و احساس بر اساس آراء هوگان، تلاش اردریک برای دستیابی به اصلاحات هستیشناختی و معرفتشناختی را در جامعه بومیان آمریکا بازنمایاند.
عبدالله برادران
دوره 13، شماره 17 ، آبان 1395، ، صفحه 69-78
چکیده
اگر ترجمه را به قول یورگن هابرماس «کنشی ارتباطی» به شمار آوریم، آنگاه نظریه ترجمه را نیز چه بسا باید همچون تحلیل گفتمان در چارچوب یک نظریه عمومی در حوزه ارتباطات تعریف کنیم. در مورد نشانهشناسی نیز چنین امری صادق است و از همین رو کاربست مقولۀ بینامتنیت که از جستارهای بنیادین علم نشانهشناسی است در نظریه، عمل و نقد ترجمه، ...
بیشتر
اگر ترجمه را به قول یورگن هابرماس «کنشی ارتباطی» به شمار آوریم، آنگاه نظریه ترجمه را نیز چه بسا باید همچون تحلیل گفتمان در چارچوب یک نظریه عمومی در حوزه ارتباطات تعریف کنیم. در مورد نشانهشناسی نیز چنین امری صادق است و از همین رو کاربست مقولۀ بینامتنیت که از جستارهای بنیادین علم نشانهشناسی است در نظریه، عمل و نقد ترجمه، ثمربخش و راهگشا خواهد بود. مقاله پیش رو، پس از بررسی اجمالی مبانی و مصادیق نشانهشناسی در حوزه زبانشناسی و اختصاصاً ترجمهپژوهی، یک نمونه درخشان از رویکرد نشانهشناختی به ترجمه ادبی را از تاریخ معاصر ترجمه نثر داستانی از ادبیات کلاسیک انگلیسی به زبان فارسی پیش خواهد نهاد.
زهرا تقوی فردود
دوره 12، شماره 16 ، اردیبهشت 1395، ، صفحه 71-83
چکیده
برای فروید، اثر ادبی همانند رؤیا، نوعی پرتوافکنی از روان نویسندهاش است. او با کنکاش در اثر ادبی، عقدههای درونی مربوط به زندگی پیشین نویسنده را کشف میکند و در ورای من دوم نویسنده که در اثر ظاهر میشود، من حقیقی او را که با پوست و گوشت و استخوان، زندگی را لمس میکند، درمییابد. روانکاوی باشلار نه با ناخودآگاه، بلکه با ...
بیشتر
برای فروید، اثر ادبی همانند رؤیا، نوعی پرتوافکنی از روان نویسندهاش است. او با کنکاش در اثر ادبی، عقدههای درونی مربوط به زندگی پیشین نویسنده را کشف میکند و در ورای من دوم نویسنده که در اثر ظاهر میشود، من حقیقی او را که با پوست و گوشت و استخوان، زندگی را لمس میکند، درمییابد. روانکاوی باشلار نه با ناخودآگاه، بلکه با بیداری، آگاهی وانسجام روانی شخص خیالپردازی که دست به خلق اثر میزند، گره خورده است. رؤیاپردازی قابلیت تولید تصویر در لحظه را به شخص رؤیاپرداز میدهد. بنابراین، برخلاف تصویر ایستا و منجمد و گذشتهای فروید که در رؤیا به نمایش درمیآید، تصویر باشلار پویا، خودجوش و بریده از گذشته است و از آنجا که تصاویر برخاسته از تخیل در لحظه و آنچنانکه هستند، پدیدار میشوند، واژهی هستیشناسی معنای خود را مییابد. از سوی دیگر، ارجاع گاستون باشلار به شیوههای روانکاوانه، نقش بسزایی در نیل به شناخت عینی دارد. باشلار، رؤیاپردازی را، معطوفشدن ذهن و آگاهی و تخیل به عالم ماده و امور دنیوی میداند و در همین راستا مسئلهی پدیدارشناسی در بطن اندیشهی باشلار میگنجد. نفوذ در مرکز عالم ماده، قلب و روح هنرمند را فعال میکند و تصاویر را مستقیما به آگاهی او میفرستد. چنین درخشش تصویری در بداعت تمام خود، سوژهای را میطلبد که پیشفرضها را کنار گذارد و به دنیای جدیدی وارد شود تا با آزادی از زنجیرهای کلامی، این بداعت و این دنیای جدید را در اثر و در قالب کلامی جدیدی، به منصهی ظهور بنشاند. بدون تردید، ویژگی غیرمنتظرهی تصویر ناب، در علم روانکاوی که همیشه دغدغه وقایع سرکوبشدهی گذشته را دارد، بیمعنا است. تناقض میان بار علیتی تصویر فرویدی و بار هستیشناسانهی تصویر باشلاری، شیوههای خوانشی متفاوتی را میطلبد. روش باشلار بر خوانش دقیق و مکرر آثار جهت همسوئی و یکیشدن با تخیل خلاق نویسنده در لحظهای که اثر را خلق کرده، مبتنی است. خوانندهی فرویدی نیز درصدد واپسزدن حجاب اثر برمیآید، تا گذشتهی خالق اثر را درک کند.
آزیتا آرین
دوره 10، شماره 14 ، اردیبهشت 1394، ، صفحه 77-109
چکیده
خوانش تراژدی هملت تا نیمه اول قرن بیستم بر اصول انسان باوری[1] بنا شده بود. نقادان، شخصیت تراژیک شکسپیررا با ادیپ کلاسیک قیاس میکردند. این تفسیرروانکاوانه، هملت را چون بیماری درآزمایشگاه روانشناسی قرارمی داد. با تصویری کلینیکی همچون بیماری که روی تخت درازکشیده اورا روان پریش تشخیص داده و منتقد فرویدی، ناتوانی هملت درحیطه عمل را - ...
بیشتر
خوانش تراژدی هملت تا نیمه اول قرن بیستم بر اصول انسان باوری[1] بنا شده بود. نقادان، شخصیت تراژیک شکسپیررا با ادیپ کلاسیک قیاس میکردند. این تفسیرروانکاوانه، هملت را چون بیماری درآزمایشگاه روانشناسی قرارمی داد. با تصویری کلینیکی همچون بیماری که روی تخت درازکشیده اورا روان پریش تشخیص داده و منتقد فرویدی، ناتوانی هملت درحیطه عمل را - در ساحت روانکاوی بزعم ژیل دولوز[2] با کشیدن مثلث خانوادگی (من - پدر- مادر) توضیح میداد. در این سه ضلعی پدرمدارانه ، خواننده مجال این را پیدا میکرد تا هملت را "ادیپی سازی" کند. یعنی همانند ادیپ، هملت هویت خود را پنهان در عشق ممنوعه به مادر و نفرت از هییت پدرانه می یافت. بواسطه این تعبیر کلینیکی هملت به جوانی مغموم تقلیل می یافت که دربستار مثلث ادیپی حبس شده وازکنش درجهان واقعی عاجزست. به گفته دولوز، این نمونه بارز امپریالیسم ادیپی ست که ادبیات کلان - یعنی آثاربرجسته جهان – برآن تکیه دارد. ادبیات کلان مسایل فردی و خانوادگی را در اولویت قرار داده وپیروآن، توان کنش فرد درفضای جمعی محدود می شود. لیکن، مقاله حاضردرصدد ست که هملت را با بکارگیری پروژه های دولوز ازامپریالیسم ادیپی- که ویژگی اصلی ادبیات بزرگ[3] (کلان) است –نجات دهد. به بیان دیگر، ادبیات کلان به ظن دولوز، مبتنی برچرخه روابط خانوادگی وازدواج است. خصیصه بارزآن پرداختن به حوزه خانواده، روایط و احساسات شخصی می باشد. ادبیات بزرگ ادبیات فردی است که به یاری اندیشمندان دهه های اخیر به ادبیات ؙخرد[4] بدل شده تا از فردیت گرایی جدا شده و به فضای اجتماعی وسیاسی بپیوندد. حیطه ادبیات بزرگ با تکیه برمحدوده آشنا و بسته بزعم دولوز قلمروسازی[5] می کند. قلمروسازی فرایندی ست که با تکیه بر آشنایی، حدو مرز، و چارچوب گذاری راه را برای معنی نهایی هموار می کند. این قلمروسازی بنیت وضوح و با تکیه بر معنای واحد راه را بر ناممکن ها و غیرمعمول ها می بندد. از منظر دولوز قلمروسازی همان فرایند ادیپی سازی ست- اولی زبان را در درچارچوب ارجاعیت و دومی فرد را در چارچوب خانواده محبوس می کنند. این بررسی پایانی برای ادیپی سازی هملت ست – یعنی روان نژندی حاصل دردهای خانگی را خاتمه می دهد. فانتزی ادیپ فروید منجربه استحکام هویت خودبسنده "دکارتی" نیز شده بود.بدین معنا که راه کار کلیدی فروید که "خود[6]" را تنها علاج انسان متمدن می شمرد "خود" دکارتی مستقل و اندیشنده را نیزتقویت می کرد. این مقاله ایده ادیپی زدایی دولوز را دربرابر "خود" مستقل و عقل محور فروید ودکارت قرار می دهد. بمنظورفروپاشی آن، "قلمروزدایی زبانی [7]" قادرست "من" مستقل که معنی واحد را نیزدر پی داشت درهم کوبد. هویت مستقل که بطور کامل و بسته بندی شده در ساختاری ثابت قرار دارد، اکنون در برابر گشایش ها و شدت های فرایند قلمروزدایی ودربرابرتبدیل ها وتغییرات آن، خود را نه دیگرسوژه ای واحد، بلکه جریانی روان وپویا می یابد. دراین قلمروزدایی، کارکرد اطلاع رسانی زبان متوقف شده ودال ها ازکنش ارجاعی سرباز زده و در نتیجه معنی واحد و غایی ازبین می رود. غیاب معنی، الگوی محاکات[8] افلاطونی که بر "همسان سازی[9]" استواراست ازمیان برمیدارد. چرا که بواسطه قلمروزدایی زبانی ، تمایزها و تفاوت ها در مقابل همسان های افلاطونی قدعلم کرده تا به سیطره بازنمایی خاتمه داده و به وانموده های قلمروزدوده فرصت ابرازوجود دهد. بنظرمیرسد که وانموده سازی[10] که همان تولید تفاوت ها ست با پروژه ادیپ زدایی دولوزهمگام میشوند. این دو، پشت به الگوهای همسان و تکرارشده، به سوی ناهمسان ها که خلاق و آفرینشگرند حرکت کرده تا به کمک تولید تفاوت به "ادبیات ̕خرد " نزدیک شوند. بنابراین، منسوخ کردن همسان سازی که به وحدت و انسجامی موهوم وابسته اند در را بروی تفاوت هاو تناقض ها می گشاید. میل به برجسته سازی تنا قضات وناجوری ها با ایده نقض اصل[11] درهم می آمیزند و سوژه خودبسنده دکارتی را از بندهای خانوادگی ادیپی آزادمی کنند. بدین ترتیب، می توان روند شکل گیری، فروریختگی وبازشکل گیری سوژه تراژیک را قدم به قدم دنبال کرد. این بررسی با بکارگیری زبان ریزومتیک[12] بدون ارجاع به هیچ مرجعی، بازنمایی رئآلیستی رابه چالش می کشد. برعکس درخت که ریشه دارد و مسیررشدی مستقیم را دنبال می کند، ریزوم با بی ریشگی درهرکجا می روید ومسیررشدش نامعلومست. زبان ریزومتیک ازکنش ارجاعی سربازمی زند و برمرجعی واحددلالت نمی کند و بدین ترتیب پروژه قلمروزدایی زبانی اجرا می شود.به بیان ساده تر، زبان ریزومتیک برمرجع واحدی دلالت نمیکند زیرا ساحت ارجاع آن کثرت گراست. این زبان درتک تک حوادث با نقش مؤٌثرو غیرقابل انکاری درخلق اعماق تاریک ، فضاهای ناممکن، وضعیت ناممکن سوژه ها به خواننده امکان این را می دهد که قلمرو "من ادیپی" و "من هملتی" را قلمروزدایی کند. [1]Humanistics[2] Gilles Deleuze[3] Major Literature[4] minor literature[5] Territorialization[6] Ego[7] Linguistic deterritorialization[8] mimesis[9] homogenization[10] simulacrum[11] origin[12] rhizomatic
رخشنده نبی زاده نودهی؛ شیده احمدزاده هروی
دوره 15، شماره 20 ، اردیبهشت 1397، ، صفحه 221-243
چکیده
چکیدهمضمون جنون و جلوههای آن از دیرباز در آثارِ ادبی به اشکالِ مختلف ترسیم و توصیف شده است. شکسپیر یکی از نویسندگانی است که این پدیده را در تعدادی از تراژدیهای خود از طریقِ آفرینش و معرفیِ چند شخصیتِ پیچیده بازنمایی کرده است. پرداخت و برداشتِ او از این پدیده را بسیاری از منتقدان نوآورانه و به دور از باورهایِ ...
بیشتر
چکیدهمضمون جنون و جلوههای آن از دیرباز در آثارِ ادبی به اشکالِ مختلف ترسیم و توصیف شده است. شکسپیر یکی از نویسندگانی است که این پدیده را در تعدادی از تراژدیهای خود از طریقِ آفرینش و معرفیِ چند شخصیتِ پیچیده بازنمایی کرده است. پرداخت و برداشتِ او از این پدیده را بسیاری از منتقدان نوآورانه و به دور از باورهایِ سنتی و پنداشتهایِ رایج میدانند. از همین رو میتوان این عارضه و شخصیتهایِ مجنون در آثارِ او را بر مبنایِ نظریههای معاصر بررسی و تحلیل نمود. شکسپیر به ویژه زبانِ شاخصی برای شخصیتهایِ مجنونِ تراژدیهایِ خود ابداع میکند که بازتابِ وضعیتِ روانیِ آنهاست. در این جستار، گفتارِ چهار شخصیت در سه تراژدی برجستهی شکسپیر – هملت، شاه لیر، و مکبث – از دیدگاهِ جولیا کریستوا بر اساسِ نظریاتِ زبانشناختیِ او در موردِ خصلتِ نشانهای و نمادینِ زبان تحلیل خواهد شد، با این پیشفرض که گفتمانِ جنون در این نمایشنامهها حاصلِ هجومِ وجهِ نشانهای به وجهِ نمادین زبان است.
مسلم ذوالفقارخانی
چکیده
بومگرایی[1] در ادبیات بر روابط و پیوندهای میان ادبیات و جهان پیرامون و طبیعتِ اطراف تمرکز دارد. شاعران و نویسندگان همواره به طبیعت نگاهی متفاوت داشتهاند و گاهی این نگاه در خلق آثار منظوم و منثور ایشان نقش مهمی را ایفا کرده است. در طول تاریخ، ادبیات بهسان آیینهای منعکسکنندۀ طبیعت بوده و ازفرط نزدیکی به نظر میآید که این ...
بیشتر
بومگرایی[1] در ادبیات بر روابط و پیوندهای میان ادبیات و جهان پیرامون و طبیعتِ اطراف تمرکز دارد. شاعران و نویسندگان همواره به طبیعت نگاهی متفاوت داشتهاند و گاهی این نگاه در خلق آثار منظوم و منثور ایشان نقش مهمی را ایفا کرده است. در طول تاریخ، ادبیات بهسان آیینهای منعکسکنندۀ طبیعت بوده و ازفرط نزدیکی به نظر میآید که این دو در هم ادغام شدهاند؛ بدین معنا که ادبیات همواره رسانهای بومفرهنگی و انعکاسدهندۀ نیازهای بشری و طبیعی انسان در رویارویی با محیط وی بوده است. پژوهش حاضر بر آن است تا بومگرایی و چگونگیِ برخورد با طبیعت را در آثار و اندیشههای دو شاعر/نویسندۀ آرمانخواهِ ایرانی و آمریکاییِ ، نیما یوشیج (1276-1338 ش. برابر با 1897-1960 م.) و رالف والدو امرسون[2] (1803-1882 م. برابر با 1182-1261 ش.) مورد بررسی و کنکاش قرار دهد. برایاینمنظور از شعرها و نامههای نیما و نیز از رسالۀ معروف امرسون با نام طبیعت[3] (1836) استفاده شده است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که آرمانخواهی نیما و امرسون رابطۀ تنگاتنگی با طبیعت دارد و این روابط بر دایرۀ انسان-خدا-طبیعت-عدالت میچرخد و به نظر میرسد هر دو شاعر طبیعت را منبع اصلی آرمانهای انسانی تصور میکنند. نکتۀ مهم دیگر این است که آرمانگرایی نیما بر عدالتِ اجتماعی استوار است و آرمانخواهی امرسون بر خودسازی، اگرچه هر دو شاعر کموبیش در بخشهایی از این محورها به هم نزدیک شده و کاملا شبیه به نظر میآیند. شیوۀ به کار گرفته شده در این تحقیق از نوع کتابخانهای و به شکل تحلیلی-توصیفی و با تکیه بر مکتب آمریکایی در پژوهشهای تطبیقی میباشد.1. Ecocriticism 2. Ralph Waldo Emerson (1803-1882)3. Nature
بینظیر محمدعلیزاده سامانی؛ محمدرضا هاشمی؛ مسعود خوشسلیقه
چکیده
آهنگها نقش مهمی را در محصولات دیداریشنیداری همچون پویانماییهای موسیقیایی ایفا میکنند. با وجود اینکه در سالهای اخیر، ترجمه دیداریشنیداری در سراسر دنیا مورد توجه قرار گرفته است اما تاکنون تحقیقات اندکی در زمینه موسیقی و ترجمه انجام شده است؛ از اینرو به پژوهشهای بیشتری در این حوزه نیاز است. در همین راستا در این پژوهش ...
بیشتر
آهنگها نقش مهمی را در محصولات دیداریشنیداری همچون پویانماییهای موسیقیایی ایفا میکنند. با وجود اینکه در سالهای اخیر، ترجمه دیداریشنیداری در سراسر دنیا مورد توجه قرار گرفته است اما تاکنون تحقیقات اندکی در زمینه موسیقی و ترجمه انجام شده است؛ از اینرو به پژوهشهای بیشتری در این حوزه نیاز است. در همین راستا در این پژوهش به بررسی شیوههای ترجمه و آوازش ترانه و آهنگها در یازده نمونه پویانمایی دوبله شده به فارسی پرداخته شده است. این موضوع تاکنون بهطور دقیق و با پیکره گسترده در ایران مورد بررسی قرار نگرفته است. در این مطالعه برای بررسی آوازش آهنگها از مدل ترکیبی ترجمه آهنگ فرانزون (2008) و لو (2003، 2005، 2008) شامل مؤلفههایی مانند موسیقی پیشزمینه، تطابق نوایی، تطابق شعری، تطابق معنایی-بازخوردی، معنا، طبیعی بودن و همگامی لب استفاده شد. نتایج نشان داد که بیش از نیمی از آهنگها در پویانماییهای دوبله شده به فارسی ترجمه نشده بودند و آهنگها به زبان انگلیسی به بینندگان ارائه شده و در سایر موارد، آهنگها متناسب با موسیقی پیشزمینه ترجمه شده بودند. این امر نشان میدهد که ثابت ماندن موسیقی مبدأ در اولویت بوده است. لایههای آوازش از جمله تطابق نوایی، شعری و بازخوردی- معنایی با وجود موسیقی پیشزمینه و محدودیتهای همگامی لب در دوبله حفظ و در مواردی بازآفرینی شده بودند.
بیتا معظمی فراهانی
دوره 1، شماره 1 ، اسفند 1387
چکیده
مفهوم تعهد نزد نویسندگان فرانسوی ریشه در تحولات سیاسی و اجتماعی قرن نوزدهم فرانسه دارد. مانند بسیاری از شاعران و نویسندگان نسل رمانتیک، ویکتور هوگو نیز نویسنده ای متعهد بود، اما این تعهد به شیوه ای خاص در آثارش متبلور شده است؛ زیرا که هوگو به عنوان یک نویسنده در کنار خلق آثار ادبی، خود شخصا" به معنای واقعی درگیر مسائل سیاسی و اجتماعی ...
بیشتر
مفهوم تعهد نزد نویسندگان فرانسوی ریشه در تحولات سیاسی و اجتماعی قرن نوزدهم فرانسه دارد. مانند بسیاری از شاعران و نویسندگان نسل رمانتیک، ویکتور هوگو نیز نویسنده ای متعهد بود، اما این تعهد به شیوه ای خاص در آثارش متبلور شده است؛ زیرا که هوگو به عنوان یک نویسنده در کنار خلق آثار ادبی، خود شخصا" به معنای واقعی درگیر مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه ی خویش بود. هوگو دارای القابی چون "پر دو فرانس" (پدر فرانسه) بوده و علاوه بر آن از سالهای ١٨٤٥ تا ١٨٨٥ یعنی تا آخرین روزهای عمر خویش نماینده ای فعال در مجلس ملی و مجلس سنای فرانسه بود. در تریبون همین مجامع مختلف بود که هوگو سخنرانی های سیاسی می کرد و در نقش خطیب و سخنرانی پر شور به عنوان متفکری مبارز جلوه می نمود. هدف این مقاله آن است که حالت های نمایشی ویکتور هوگو را از ورای سخنرانی های سیاسی اش مورد بررسی قرار دهیم. به عبارت دیگر می خواهیم بدانیم که آیا ارتباط و یا تشابهی میان سخنرانی های سیاسی هوگو با سخنان و کلام قهرمانان داستانی و نمایشی او وجود دارد؟ در این مقاله سعی می کنیم نشان دهیم که هوگو در بیان و ارائه ی خطابه های سیاسی خود تا چه حد از قهرمانان داستان ها و نمایش های خویش الهام می گرفته است و اینکه این نحوه از سخنرانی های سیاسی - نمایشی چه تاثیری بر مخاطبانش داشته است.
محبوبه فهیم کلام
دوره 1، شماره 2 ، شهریور 1388
چکیده
در خلق یک اثر ادبی، به ویژه رمان، درونمایهی داستان و شیوهی تخیل نویسنده در آن از اهمیت خاصی برخوردار است. در خاطرات آدرین که می توان آن را یکی از آثار برجستهی نیمهی دوم قرن بیستم قلمداد کرد، یورسنار رویدادهای تاریخی را با بهره گیری از نیروی تخیل خود و بر اساس دغدغه های ذهنی اش بازآفرینی کرده است. این مقاله میکوشد تا ضمن بر شمردن ...
بیشتر
در خلق یک اثر ادبی، به ویژه رمان، درونمایهی داستان و شیوهی تخیل نویسنده در آن از اهمیت خاصی برخوردار است. در خاطرات آدرین که می توان آن را یکی از آثار برجستهی نیمهی دوم قرن بیستم قلمداد کرد، یورسنار رویدادهای تاریخی را با بهره گیری از نیروی تخیل خود و بر اساس دغدغه های ذهنی اش بازآفرینی کرده است. این مقاله میکوشد تا ضمن بر شمردن و تحلیل برخی از مضامین برجستهی این اثر، این نکته را روشن کند که یورسنار با بازگشت به ساختار سنتی و با روی آوردن به مضامین تاریخی، به احیای سنت های گذشتگان پرداخته است و با تلفیق تاریخ و تخیل زنانهی خود، ادبیاتی نوین تحت عنوان « ادبیات شگرف» (fantésie)آفریده است تا از این رهگذر نگارندهی مقاله بتواند برای پرسش های زیر پاسخ مناسبی پیدا کند: خاطرات آدرین، رمانی تاریخی است یا رمانی خیالی؟ در دوره ای که غالب نویسندگان، درونمایههای عصر مدرن را برای آثار خود بر می گزیدند، هدف یورسنار از پرداختن به حوادث تاریخی چه بوده است؟
فرزانه کریمیان
دوره 2، شماره 1 ، اسفند 1388
چکیده
آثار ژان ژیونو را میتوان از منشور دوگانهی روانشناسی و رویکرد انتقادی مربوط به تخیل گذراند و با توجه به تأثیر گاستون باشلار و ژیلبر دوران مطالعه کرد. ژیونو از جنگ جهانی اول که در آن شرکت جست جراحتهای روحی قابل توجهی برداشت و اتهام همدستی او با آلمانیهای نازی و عدم اجازهی چاپ کتابهایش در دوران جنگ جهانی دوم ضربهی روحی عمیق ...
بیشتر
آثار ژان ژیونو را میتوان از منشور دوگانهی روانشناسی و رویکرد انتقادی مربوط به تخیل گذراند و با توجه به تأثیر گاستون باشلار و ژیلبر دوران مطالعه کرد. ژیونو از جنگ جهانی اول که در آن شرکت جست جراحتهای روحی قابل توجهی برداشت و اتهام همدستی او با آلمانیهای نازی و عدم اجازهی چاپ کتابهایش در دوران جنگ جهانی دوم ضربهی روحی عمیق ومهلکی را بر او وارد آورد. لذا عمدهی آثارش پرده برمیدارند از دغدغهی وضعیت انسان در جهان، ویژگیهای انسان قرن بیست با تجربهی دو جنگ جهانی، تجربهی مرگ و نیستی، نظام تخیلی نویسنده در رویارویی با زمان، اندیشهای که در آن به ویژه فضا، انسان و اشیا حکایت از وحشت وی در مقابل گذر زمان دارند و او را برای رهایی از نیستی یاری میدهند. بنابراین هدف ما در این مقاله، بررسی چگونگی کارکرد تخیل ژیونو از خلال تحلیل چندی از فضاهای ویژهای است از قبیل (هزارتو، کاخ، پلکان و پنجره) در یکی از آثار مهم بعد از جنگ به نام شاه سرگرمی ندارد.
نصرت حجازی؛ شهنار شاهین
دوره 2، شماره 2 ، تیر 1389
چکیده
صرفنظر از اندیشه ی ماتریالیستی که پایه های نظری و مبانی عقیدتی مکتب ناتورالیسم را تشکیل می دهد و ورای دستورالعمل های کاربردی این جریان فکری که انسان وارگی فضاهای زیستی و نیز جسم وارگی جان و روح آدمی را در بازنمودهای هنری و ادبی به نمایش می گذارند، توصیفات ناتورالیستی قبل از هر چیز- لااقل آنچه که در متن نوشته های توصیفی امیل زولا نمود ...
بیشتر
صرفنظر از اندیشه ی ماتریالیستی که پایه های نظری و مبانی عقیدتی مکتب ناتورالیسم را تشکیل می دهد و ورای دستورالعمل های کاربردی این جریان فکری که انسان وارگی فضاهای زیستی و نیز جسم وارگی جان و روح آدمی را در بازنمودهای هنری و ادبی به نمایش می گذارند، توصیفات ناتورالیستی قبل از هر چیز- لااقل آنچه که در متن نوشته های توصیفی امیل زولا نمود یافته- بیانگر اندیشه و طرز فکری تخیلی است که ریشه در نوع پاسخگویی نظام تخیلی نویسنده در برابر ترس از گذر زمان دارد؛ اندیشه ای که به دنبال آن اشیاء، انسان و فضاها به منظور به حداقل رساندن تجربه ی مرگ و نیستی در رویارویی با عنصر زمان، همواره در حال جوشش و پیوستگی مداوم با یکدیگرند تا تهدید به عدم و نیستی را به فرصتی مغتنم برای غور در نامیرایی زمان و مکان بدل کنند. همگرایی قوی اشیا به سوی یکدیگر، چسبندگی ناگسستنی و دلپذیر شخصیت های داستانی با فضاهای زیستی در پایه ی مضمونی و نیز پیوستگی نحوی کلمات، عبارات و جملات در پایه ی کلامی، متن نوشته های توصیفی زولا را به تابلو نقاشی بزرگی مبدل ساخته اند که در آن، پراکندگی اشیاء، گسیختگی و گاهاً تضاد کارکردی آنها با یکدیگر به حداقل تقلیل یافته و به دنبال آن بینشی یک دست، همگن و یک پارچه که بیانگر نوع نگرش نویسنده نسبت به دنیای پیرامونی است به خواننده عرضه می شود.
شهرام ولیدی؛ کیان سهیل
دوره 3، شماره 1 ، اسفند 1389
چکیده
از دیدگاه فوکو، می توان قدرت و دانش را همانند دانست. از سویی، دانش سبب به وجود آمدن قدرت می شود و از دیگر سو قدرت، دانش می آفریند، آن را کنترل می نماید و در باز تولید و گردش زنجیروار آن سهم بسزایی ایفاء می کند. نمی توان بدون بهره گیری از اندیشیدن و زبان، دانش به وجود آورد و یا آن را انتقال داد؛ در نتیجه دانش نمی تواند به هیچوجه خود را از ...
بیشتر
از دیدگاه فوکو، می توان قدرت و دانش را همانند دانست. از سویی، دانش سبب به وجود آمدن قدرت می شود و از دیگر سو قدرت، دانش می آفریند، آن را کنترل می نماید و در باز تولید و گردش زنجیروار آن سهم بسزایی ایفاء می کند. نمی توان بدون بهره گیری از اندیشیدن و زبان، دانش به وجود آورد و یا آن را انتقال داد؛ در نتیجه دانش نمی تواند به هیچوجه خود را از اندیشیدن و زبان منفک نماید. علاوه بر این، زبان در فرایند اندیشیدن نیز نقشی حیاتی ایفاء می کند. بنابراین، دانش هم از این جهت که مستقیماً به زبان وابسته است و هم از این نظر که به صورت غیرمستقیم و با وساطت عنصر اندیشه، محتاج زبان است، از ساز و کارها و فرآیندهای زبانی پیروی می کند و در واقع دارای ساختاری زبانی است. از نظر گاه دریدا نیز زبان، ذاتاً استعاری است. بنابراین دانش، سرشتی استعاری دارد و اگر دانش، قدرت است، قدرت نیز سرتاسر استعاره است. از طرفی، در پس هر استعاره ای، حتی اگر به پوشیده ترین و ضعیف ترین شکل، ادعای حقیقتی وجود دارد و بنابراین اراده ای معطوف به قدرت در پشت آن نهفته است. این مقاله بر آن است تا با طرح رویکرد فوکوئی- دریدایی نشان دهد که قدرت سرشتی استعاری دارد و استعاره های مختلف در ساز و کارهای قدرت دخالت دارند و ادبیات به عنوان حوزه ای غنی از استعاره هرگز نسبت به ساختارهای قدرت بی تفاوت نیست و بدین منظور به عنوان دو نمونه از آثار ادبی که در آمیختگی قدرت و استعاره را به خوبی نشان می دهند به بررسی شعر «دوشس پیشین من» اثر رابرت براونینگ و «زیباترین دختر شهر» اثر تایرا سامتر وینزلو می پردازد.
لیلا غفوری غروی
دوره 3، شماره 2 ، شهریور 1390
چکیده
داستان کوتاه به دلیل مختصر و گزیده بودن آن بسیار غنی بوده و از قابلیت نوآوری و آفرینش زیادی بر خوردار است. در بین انواع داستان کوتاه نوعی که در قرن نوزده در اروپا بسیار بدان پرداخته شد و در قرن بیست و دههی اول قرن بیست و یک (علی رغم تغییراتی) نگارش آن همچنان ادامه یافته، داستان کوتاه شگفت انگیز است.
روایت شگفت انگیز نوعی روایت ادبی ...
بیشتر
داستان کوتاه به دلیل مختصر و گزیده بودن آن بسیار غنی بوده و از قابلیت نوآوری و آفرینش زیادی بر خوردار است. در بین انواع داستان کوتاه نوعی که در قرن نوزده در اروپا بسیار بدان پرداخته شد و در قرن بیست و دههی اول قرن بیست و یک (علی رغم تغییراتی) نگارش آن همچنان ادامه یافته، داستان کوتاه شگفت انگیز است.
روایت شگفت انگیز نوعی روایت ادبی است حد واسط روایت خارق العاده و روایت مرموز در اروپای غربی، قرن نوزدهم دورهی درخشش داستانهای کوتاه شگفت انگیز بود. درنیمهی اول قرن به خاطر بابِ روز شدن رمانتیسم این نوع داستانها شکوفا شدند. در نیمهی دوم هم تمایل به علم گرایی و اثبات گرایی، و کم شدن اقتدار خرافات کلیسایی سوالاتی را مطرح ساخت که پیشرفتهای علمی آن زمان پاسخ گوی آن نبود. این سوالات بی جواب نویسندگان را به جانب داستانهای کوتاه شگفت انگیز هدایت کرد.
در قرن بیست با توجه به پیشرفت علم این گونه داستانها به تدریج به نوعی پختگی رسید. بدین گونه بود که نوع ادبی شگفت انگیز به دیگر انواع ادبی آمیخت و از این رو دیگر داستان شگفت انگیز خالص در قرن بیست کمتر به چشم میخورد. ازجمله انواع داستان ترکیبی که دراین قرن نگارش آن بیشتر رایج شد، نوع علمی-تخیلی شگفت انگیز است. از دیگر انواع داستان کوتاه شگفت انگیز که در قرن بیست پا گرفت و رایج شد، نوع "شگفت انگیز وهم گون" و نوع "شگفت انگیز با گرایش فلسفی" است. در واقع پیدایش این انواعِ جدید تلاشی است در جهت یافتن پاسخی برای سرگشتگیهای بشر در دنیای سراسر مادی وبه دور از رویای امروز. هدف از مقالهی حاضر بررسی چگونگی تغییر این نوع داستان در طی این دوران و علل آن است.
مریم مرادی؛ علی مداینی اول
دوره 4، شماره 2 ، مرداد 1391
چکیده
در زبان روسی، ویژگی گزاره ای در یک جمله می تواند توسط مصدر و در یک ساختار یکرکنی بیان شود. از آنجایی که مصدر، یک عمل بالقوه را بیان می کند، بنابراین در ابراز معانی غیرمستقیم کاربرد فراوان خواهد داشت. مصدر در جمله یک رکنی با ساختار تک-ظرفیتی می تواند معانی چون: «تمایل به عمل و حالتی که ضروری و مورد نیاز است، تمایل توأم با بی صبری نسبت ...
بیشتر
در زبان روسی، ویژگی گزاره ای در یک جمله می تواند توسط مصدر و در یک ساختار یکرکنی بیان شود. از آنجایی که مصدر، یک عمل بالقوه را بیان می کند، بنابراین در ابراز معانی غیرمستقیم کاربرد فراوان خواهد داشت. مصدر در جمله یک رکنی با ساختار تک-ظرفیتی می تواند معانی چون: «تمایل به عمل و حالتی که ضروری و مورد نیاز است، تمایل توأم با بی صبری نسبت به عمل یا حالت، تمایل به عمل و حالتی که در آینده امکان پذیر هست یا نیست، تمایل به عملی که مفید و مناسب است، ترس و هراس نسبت به عمل یا حالت، تمایل به عدم انجام عمل یا عدم تحقق حالت و تمایل و استعداد دائم شخص نسبت به عمل یا حالت» را برساند. هدف این مقاله توضیح معانی ذکر شده در ساختار جملات مصدری یک رکنی و بررسی بیان آنها در زبان فارسی می باشد. این دسته از جملات مصدری روسی که بیانگر تمایل نهاد نسبت به عمل یا حالت است، در زبان فارسی به-صورت التزامی در زمان حال قریب الوقوع یا گذشته بیان می شود. نویسنده برای بررسی این جملات از روش های مقایسه تطبیقی و ترجمه استفاده کرده است.
مریم مرادی؛ علی مداینی اول
دوره 5، شماره 1 ، اسفند 1391
چکیده
در نشانههای یک جمله برای تجزیه و تحلیل دستوری متنی که از جملات ساخته می-شود، ساختار ظاهری و دستوری دارای اهمیت است. برخی از نشانههای ظاهری جملات از یک سری ویژگیهای دستوری با معنایی خاص برخوردارند؛ این نشانههای ظاهری به افرادی که زبان روسی را بمدد دستور فرا میگیرند، کمک میکند تا به معنای مورد نظر جمله پیببرند. این نشانهها ...
بیشتر
در نشانههای یک جمله برای تجزیه و تحلیل دستوری متنی که از جملات ساخته می-شود، ساختار ظاهری و دستوری دارای اهمیت است. برخی از نشانههای ظاهری جملات از یک سری ویژگیهای دستوری با معنایی خاص برخوردارند؛ این نشانههای ظاهری به افرادی که زبان روسی را بمدد دستور فرا میگیرند، کمک میکند تا به معنای مورد نظر جمله پیببرند. این نشانهها سازندة ساختارهایی متفاوتند برای بیان رویدادهای گوناگون. طبق این الگوهای ساختاری میتوان جملات متنوع بیشماری را ساخت که همگی میتوانند دارای ظاهر یکسان باشند. برای بیان اجزای تشکیلدهندۀ شمای ساختاری جمله از نشانههای اختصاری و حروف لاتین برای نام بردن از بخشهای مختلف اقسام گفتار و عناوین برخی از شکلهای کلمه استفاده میشود. به عنوان مثال: Vf شکل صرفی فعل (از واژۀ لاتین verbum finitum)؛ Vf3s حالت سوم شخص مفرد فعل (از واژۀ لاتین singularis) و غیره. همچنین ضروری است به وجود مفاهیم زبانی توجه کنیم که سلسلهوار بههم پیوستهاند و نه تنها توسط الگوی نحوی جمله مطرح میشوند، بلکه از طریق رابطۀ متقابل الگوی نحوی جمله با معنای لغوی کلماتی بروز مییابند و به هنگام تشکیل یک جمله هرکدام جایگاه مشخصی را به لحاظ نحوی در آن جمله اشغال میکنند. بیان حالت یکی از این مفاهیم است که بازتاب گستردهای در ساختارهای نحوی تکظرفیتی جملات روسی دارد. در این مقاله به بررسی آن دسته از شماهای ساختاری تکظرفیتی میپردازیم که گزارۀ نحوی جمله در آنها بیانگر حالتی از نهاد منطقی جمله است و گاهی نیز محذوف میباشد.
افسانه قادری
دوره 5، شماره 2 ، شهریور 1392
چکیده
دنیای خاکی ما مملو از لایهها و قلمروهای تازه و کشف نشده است. دنیاهایی که در ورای زندگی روزمرهمان شاید حتی آنقدرها نتواند به مثابه سرزمین عجایب بروز کند. تنها کسانی که این مکانها را یافته و آن را طلب کنند میتوانند ورود یافته و تجربه اش کنند. سفر از سرزمینی به دیاری دیگر آدمی را کوچگری میسازد که هیچگاه به توقف در یک مکان فکر نکند. ...
بیشتر
دنیای خاکی ما مملو از لایهها و قلمروهای تازه و کشف نشده است. دنیاهایی که در ورای زندگی روزمرهمان شاید حتی آنقدرها نتواند به مثابه سرزمین عجایب بروز کند. تنها کسانی که این مکانها را یافته و آن را طلب کنند میتوانند ورود یافته و تجربه اش کنند. سفر از سرزمینی به دیاری دیگر آدمی را کوچگری میسازد که هیچگاه به توقف در یک مکان فکر نکند. این تصویر از زندگی که مانند سکانسهای سینما گذرا و بی پایه است هرج و مرجی از احتمالات بنا میکند. احتمال تبدیل شدن مرد به زن یا به حیوان و یا غیره. ورود به و خروج از قلمروهای در دسترس میتواند راه حلی باشد برای سکون و بیحرکتی دنیای ثابت شخصیتهای واحد. تامس پینچن در داستانهای کوتاهش وضعیت مشابهی را روایت میکند. در هر داستان فرار از بیحرکتی به چالش ابتدایی بدل میشود و محوریت داستان را شکل میدهد. این فرار نیازمند قلمرو دیگر است، در این داستانها ه به فراسوی مرزها رفته و قلمروهای دیگر را مییابیم. همچنین چگونگی ایجاد هرج و مرج در پیوند با قلمروهای جدید را بررسی خواهیم کرد.
مرتضی بابک معین
دوره 6، شماره 1 ، دی 1392
چکیده
اساسا تصویر نشانه ـ معناشناسی فرانسه در دههی شصت را میتوان تصویر دیسیپلینی ساختارگرا دانست که صرفا بر روی متون بسته و جدا از تجربههای زیسته کار میکند، یعنی متونی بریده از بافت، زندگی و رفتارهای روزمره، سوژه هایی در بی زمانی و جدا از بافت تاریخی، همانسان که ابژههایی در گردش در میان دستان سوژهها، و بیبهره از هرگونه ویژگی ...
بیشتر
اساسا تصویر نشانه ـ معناشناسی فرانسه در دههی شصت را میتوان تصویر دیسیپلینی ساختارگرا دانست که صرفا بر روی متون بسته و جدا از تجربههای زیسته کار میکند، یعنی متونی بریده از بافت، زندگی و رفتارهای روزمره، سوژه هایی در بی زمانی و جدا از بافت تاریخی، همانسان که ابژههایی در گردش در میان دستان سوژهها، و بیبهره از هرگونه ویژگی مادی و در نهایت تولید و ساخت معنا بدونِ پرداختن به مسئله بنیادی «حضورِ» کنشگران در تعامل. اما در دهههای اخیر شاهد گذر از نشانه ـ معناشناسی روایی کلاسیکی مبتنیبر فلسفهی اثبات گرایی به سوی سرچشمههای آغازین نشانه ـ معناشناسی یعنی پدیدارشناسی میباشیم. این گذر را میتوان در آخرین اثر گرماس یعنی در باب نقصان معنا پیگیری کرد، اثری که در آن شاهد ظهور ابعاد گمشدهی معنا در نشانه ـ معناشناسی کلاسیک روایی هستیم. مسئلهی بنیادی که این مقاله به آن میپردازد پاسخ به این پرسش است که اساسا چگونه اریک لاندوفسکی، نشانه ـ معناشناس ِ اجتماعی فرانسه با تکیه بر این ابعاد گمشده، و صحه بر مفاهیمی چون «ادراک حسی»، «حضور»، «تطبیق متقابل و فعال تنها» و «وحدت»، در راستای دو نظام معنایی مطرح شده در نشانه ـ معناشناسی کلاسیک، یعنی نظام معنایی «برنامهمدار» و نظام معنایی مبتنیبر «متقاعدسازی»، چهار نظام معنایی خود را معرفی میکند و راه نشانه ـ معناشناسی را به شکل کامل و نظام یافتهتر نسبت به گذشته به سوی دورنماهای جدید با بینش پدیدارشناختی میگشاید.
نیکا خمسی؛ فروزان دهباشی شریف
دوره 7، شماره 1 ، شهریور 1393
چکیده
استعاره و تشبیه دو آرایۀ ادبی هستند که شکسپیر در تراژدی بزرگ خود، مکبث، از آنها به وفور استفاده کرده است. این تحقیق، مطالعه ای موردی بر روی سه ترجمۀ این اثر توسط فرنگیس شادمان ، علاء الین پازارگادی، و داریوش آشوری، به شکل بررسی توصیفی و مقابله ای است. محقّق از شیوه های ترجمه نیومارک (نیومارک، رهیافتها 88) برای بررسی ترجمۀ استعاره ها، ...
بیشتر
استعاره و تشبیه دو آرایۀ ادبی هستند که شکسپیر در تراژدی بزرگ خود، مکبث، از آنها به وفور استفاده کرده است. این تحقیق، مطالعه ای موردی بر روی سه ترجمۀ این اثر توسط فرنگیس شادمان ، علاء الین پازارگادی، و داریوش آشوری، به شکل بررسی توصیفی و مقابله ای است. محقّق از شیوه های ترجمه نیومارک (نیومارک، رهیافتها 88) برای بررسی ترجمۀ استعاره ها، و راهبردهای پیرینی ( پیرینی 31) برای بررسی ترجمۀ تشبیهات به عنوان چارچوبهای نظری این تحقیق استفاده کرد. پس از تجزیه و تحلیل 260 استعاره و 66 تشبیه که به شکل تصادفی با استفاده از جدول تعیین حجم نمونۀ مورگان انتخاب شدند، مشخص شد که در این سه ترجمه، راهبردهای "بازآفرینی تصاویر" (راهبرد مورد نظر نیومارک)، "ترجمۀ مفهومی"، و "جایگزینی تصاویر" بیش از سایر راهبردها به کار رفته اند که بیش از همه به ترتیب در ترجمه های شادمان، پازارگادی، و آشوری مشاهده شدند. راهبرد پیشنهادی پیرینی، "ابقاء تصاویر"، بیش از همه در ترجمۀ شادمان به کار رفته است. روش آماری مجذور خی نشان داد که تفاوت معنی داری میان راهبردهای به کار رفته برای ترجمۀ استعاره ها و تشبیهات در این سه ترجمه وجود ندارد.
حسین محسنی؛ کیان سهیل
دوره 6، شماره 2 ، شهریور 1393
چکیده
مخالفت ژاک دریدا با انحصار گرایی گونه ای (Generic Exclusivity) در "قانون ژانر"، در قالب مفاهیم نظری قانون و ضد قانون مطرح می گردد. او بهترین موضع برای بیان ایده و یا تشکیل هر نوع گونه ای را در فضایی چندگانه تعریف کرده است. این فضا در اصل فضای میان یک قانون و ضد قانونش می باشد. در تحقیق پیش رو، موضع چندگانه جورج برنارد شا در قبال ازدواج در نمایشنامه ...
بیشتر
مخالفت ژاک دریدا با انحصار گرایی گونه ای (Generic Exclusivity) در "قانون ژانر"، در قالب مفاهیم نظری قانون و ضد قانون مطرح می گردد. او بهترین موضع برای بیان ایده و یا تشکیل هر نوع گونه ای را در فضایی چندگانه تعریف کرده است. این فضا در اصل فضای میان یک قانون و ضد قانونش می باشد. در تحقیق پیش رو، موضع چندگانه جورج برنارد شا در قبال ازدواج در نمایشنامه های خوش ساختش بوسیله چارچوب نظری دریدا مورد خوانش قرار می گیرد. برای این مهم، ابتدا منتخبی از نمایشنامه های خوش ساخت فرانسوی مورد بررسی قرار می گیرد تا بتوان دیدگاه ثابت گرای این نمایش ها را مبنی بر برون همسری و درون همسری در قالب قانون و ضد قانون نظریه دریدا قرار داد. سپس دیدگاه چندگانه نمایشنامه های خوش ساخت شا بررسی می گردد و با در نظر گرفتن جایگاه های نظریه های برون همسری و درون همسری نمایشنامه های خوش ساخته فرانسوی در چارچوب نظریه دریدا، دیدگاه چندگانه شا در فضای میانی این دو جایگاه قرار می گیرد. طی این خوانش، علاوه بر مشاهده تسلط شا به سنت نمایشنامه نویسی خوش ساخت، فرار ایشان از این سنت نیز مطرح می گردد. این فرار در مثال های آورده شده تحقیق، تحقق خوانش های انتقادی شا از شرایط فکری، اجتماعی و مذهبی زمان را نمایانگر می سازد.
علی کریمی فیروزجایی؛ محمدرضا احمدخانی؛ ناهید عباسی
چکیده
داستانها نشان دهنده بنیادهای فکری و فرهنگی هر جامعه هستند و کشف عناصر زیربنایی و لایههای زیرین داستانها، نمایانگر ویژگیهای اجتماعی هر ملت است. مقاله حاضر در پی آن است تا با رویکرد نشانهشناسی و الگوی کنشگران گرمس داستانهای کودک و نوجوان تاجیکی را تحلیل نموده و به زیربناهای فرهنگی و اجتماعی نهفته در این داستانها و ...
بیشتر
داستانها نشان دهنده بنیادهای فکری و فرهنگی هر جامعه هستند و کشف عناصر زیربنایی و لایههای زیرین داستانها، نمایانگر ویژگیهای اجتماعی هر ملت است. مقاله حاضر در پی آن است تا با رویکرد نشانهشناسی و الگوی کنشگران گرمس داستانهای کودک و نوجوان تاجیکی را تحلیل نموده و به زیربناهای فرهنگی و اجتماعی نهفته در این داستانها و ارتباط آن با مبانی و چارچوبههای کلی فرهنگ و آموزش در آن کشور دست یابد. برای این منظور، تعداد 5 داستان از 100 جلد کتاب داستان کودک و نوجوان تاجیکی به صورت نمونهگیری هدفمند انتخاب گردید. یافتههای این تحقیق نشان میدهد این داستانها در صدد باوراندن و نزدیک کردن مخاطب به مفاهیم و پیامهایی همانند اعتماد به نفس، کمک به مظلوم، شجاعت، احترام به پدر و مادر و آزادی و دور کردن مخاطب از برخی باورها و مفاهیمی همچون تنبلی، غرور وظلم و ستم هستند.
همایون اسلامی؛ محمدرضا فارسیان
دوره 15، شماره 20 ، اردیبهشت 1397، ، صفحه 33-49
چکیده
چکیدهدر این مقاله، به بررسی تطبیقی میان جلد اول رمان خانواده تیبو، نوشته روژه مارتن دوگار (۱۸۸۱-۱۹۵۸) به زبان فرانسه که به سال ۱۹۲۲ به چاپ رسیده، و ترجمه فارسی آن به قلم ابوالحسن نجفی (۱۹۲۹-۲۰۱۶) که برای اولین بار در سال ۱۹۸۹ منتشر شده است میپردازیم. هدف ما، شناخت میزان کارآمدی فنون هفتگانه سبکشناسی تطبیقی است، آن گونه که وینه (۱۹۱۰-۱۹۹۹) ...
بیشتر
چکیدهدر این مقاله، به بررسی تطبیقی میان جلد اول رمان خانواده تیبو، نوشته روژه مارتن دوگار (۱۸۸۱-۱۹۵۸) به زبان فرانسه که به سال ۱۹۲۲ به چاپ رسیده، و ترجمه فارسی آن به قلم ابوالحسن نجفی (۱۹۲۹-۲۰۱۶) که برای اولین بار در سال ۱۹۸۹ منتشر شده است میپردازیم. هدف ما، شناخت میزان کارآمدی فنون هفتگانه سبکشناسی تطبیقی است، آن گونه که وینه (۱۹۱۰-۱۹۹۹) و داربلنه (۱۹۰۴-۱۹۹۰) بیان کردهاند. این فنون عبارتاند از: وامگیری (Emprunt)، گرتهبرداری (Calque)، ترجمه تحتاللفظی (Traduction littérale)، تغییر ساختار (Transposition)، تغییر بیان (Modulation) ، معادلیابی (Équivalence) و اقتباس (Adaptation).برای این کار، مواردی را که ذیل فنون ترجمه قرار میگیرند از متون پیشگفته استخراج کرده، با تحلیل هر یک از موارد مذکور، سعی میکنیم تفاوتهای ساختاری و سبکشناسی میان دو متن (و دو زبان) را شناسایی کنیم. کلیدیترین مسائلی که قصد پاسخگویی به آنها را داریم، این است که آیا این فنون به تنهایی میتوانند تمام پدیدههای ترجمهشناسی موجود را توجیه کنند؟ و در صورت منفی بودن پاسخ مشکل کجاست؟ و برای حل مشکل به چه اصلاحاتی نیاز داریم؟
مسعود رستمی؛ علیرضا جعفری
دوره 11، شماره 15 ، آبان 1394، ، صفحه 73-91
چکیده
در صحنه ی نمایش های سم شپارد، همانند جهان فلسفی ژاک دریدا، هیچ پدیده ای امر مسلم و حتمی تلقی نمی شود بلکه منظره مملو از تصاویر شناور، صحنه های ناتمام و ناپیوستگی است. از این روست که به کارگیری رویکردهای سنتی برای استخراج معنی از چنین متونی که ذاتا در مقابل چنین راهبردهایی مقاومت می کنند، بیهوده می نماید. لذا اگر هیچ یک از روشهای رایج ...
بیشتر
در صحنه ی نمایش های سم شپارد، همانند جهان فلسفی ژاک دریدا، هیچ پدیده ای امر مسلم و حتمی تلقی نمی شود بلکه منظره مملو از تصاویر شناور، صحنه های ناتمام و ناپیوستگی است. از این روست که به کارگیری رویکردهای سنتی برای استخراج معنی از چنین متونی که ذاتا در مقابل چنین راهبردهایی مقاومت می کنند، بیهوده می نماید. لذا اگر هیچ یک از روشهای رایج و معمول قادر به رمزگشایی ماهیت گسیخته و مبهم آثار شپارد نیست، ضروری و منطقی است که به این متون از منظری نگریست که خود واهمه ای از عدم قطعیت و ابهام نداشته و از عدم امکان دستیابی به معنایی قطعی و نهایی و "معتبر" مایوس نمی شود و این روش همانا رهیافت "واسازی" است. شپارد با مقاومت در برابر خلق متون "کامل" و "تمام،" یکی از مفاهیم کلیدی فلسفه ی واسازی را به ذهن متبادر می کند و آن مفهوم "بستار" است که از نگاه عالمان معتقد به واسازی، سرکوبگر فرایند نقد است؛ آشکارسازی، توضیح و تبیین حساسیت شپارد به اجتناب و یا گریز از چنین عامل سرکوبگری هدف این جستار است بدین ترتیب که پژوهشگر می کوشد که ضمن مطالعه ی نمایش دروغ ذهن نشان دهد که چگونه شپارد که سرسپرده ی اندیشه ای است که به پایان ناپذیری، ناپایداری و بلاتکلیفی معنا معتقد است، نمایشنامه هایش را بدون محدود نمودن خوانشهای محتمل و ممکن به پایان می برد.