زهرا نوروزی؛ جعفر جهانگیر میرزا حسابی
چکیده
مقاله پیش رو حاصل پژوهشی در باب رمان ریشههای آسمان(1956) نوشتهی رومن گاری است که با هدف نقد روانشناختی همزمانی استحاله و مدرنیته از دیدگاه کارل گوستاو یونگ انجام شده است. استحالهی انسان مدرن در پس فراموشی هویت حقیقی خود رخ میدهد. در این مقاله روانشناسی تحلیلی شدت احساسات در مواجهه با مدرنیتهی عصر حاضر و بحران هویت ناشی از آن در ...
بیشتر
مقاله پیش رو حاصل پژوهشی در باب رمان ریشههای آسمان(1956) نوشتهی رومن گاری است که با هدف نقد روانشناختی همزمانی استحاله و مدرنیته از دیدگاه کارل گوستاو یونگ انجام شده است. استحالهی انسان مدرن در پس فراموشی هویت حقیقی خود رخ میدهد. در این مقاله روانشناسی تحلیلی شدت احساسات در مواجهه با مدرنیتهی عصر حاضر و بحران هویت ناشی از آن در جوامع امروز و درک بهتر دلایل عمیق و ناخودآگاهِ مسخ قهرمانهای رومن گاری و پروسهی ذهنی آنها مد نظر قرار گرفته است. یونگ بر آن است که ناخودآگاه شخصی دربرگیرندهٔ تجارب فراموششده یا سرکوبشده و آثار بهجامانده از محرکهای بیرونی و درونی است که هرگز به خودآگاه نرسیدهاند. از منظر نقد روانشناسی تحلیلی یونگ، ریشههای آسمان، داستان برخورد خودآگاه کاراکتر اصلی و عناصر فراموششدهای از ضمیر ناخودآگاه او است، که با استحاله آشکار میشود. در پژوهش پیش رو فرآیندی که به سیر ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه شخصیت میپردازد، بررسی میشود، که چگونه قهرمان داستان از این رهگذر، از ورای تمایلات پنهان در ضمیر ناخودآگاه دچار نوعی استحاله میشود. یکی از راهکارهای موثر در جهت برونرفت از بحران ازهم-گسیختگی شخصیت در جوامع مدرن، خودشناسی از طریق خوانش یونگی آثار نویسندگان بزرگی چون رومن گاری، تحلیل و بررسی عمق احساسات قهرمانان آنها و شناخت عواملی است که منجر به این پدیدهی فراگیر شده است. برای رسیدن به نتیجهای ملموس، نحوهی شناخت و غلبه بر بحران هویت از منظر یونگ در این رمان مهم مورد بررسی قرار میگیرد.