مرضیه اطهاری نیک عزم؛ دنیا بیگی
دوره 10، شماره 14 ، اردیبهشت 1394، ، صفحه 131-155
چکیده
این مقاله سه رمان به نام های مدراتو کانتابیله ،عاشق ودرد ،از مارگریت دوراس نویسنده قرن بیستم ، را مورد تحلیل و بررسی قرار می دهد. هدف نگارنده از پرداختن به این آثار،دست یافتن به جایگاه و اهمیت سکوت می باشد.مسأله مورد توجه ، سکوت شخصیت ها و وجود رابطه ای مستقیم بین سکوت و احساس است.در واقع این سکوت نشأت گرفته از احساساتی غالباً ناخوشایند ...
بیشتر
این مقاله سه رمان به نام های مدراتو کانتابیله ،عاشق ودرد ،از مارگریت دوراس نویسنده قرن بیستم ، را مورد تحلیل و بررسی قرار می دهد. هدف نگارنده از پرداختن به این آثار،دست یافتن به جایگاه و اهمیت سکوت می باشد.مسأله مورد توجه ، سکوت شخصیت ها و وجود رابطه ای مستقیم بین سکوت و احساس است.در واقع این سکوت نشأت گرفته از احساساتی غالباً ناخوشایند بوده واین احساسات ریشه در تنهایی شخصیتهای داستان دارند.گاهی نیز می توان سکوت کنشگران اصلی را به عنوان عامل بروز احساساتی منفی نظیر ترس،اندوه وناامیدی در کنشگران مقابل آنها قلمداد کرد.البته در کنار تمامی این احساسات ناشی از سکوت ،«خشم» به عنوان احساسی مشترک جلب نظر می کند.از آن جایی که تمامی رمان های مذکور بیان کننده حالات و احساسات شخصیت ها هستند،بنابر این برای پرداختن به مسألة سکوت دراین سه اثر،از نشانه معنا شناسی احساس مدد جسته ایم. در واقع،با شناسایی و بررسی روند تولید آن احساسات،به درک معنای سکوت و نقش واهمیت آن در آثار این نویسنده دست یافتیم.