جلال فرزانه دهکردی
چکیده
هاوارد بارکر ازجمله نمایشنامهنویسان صاحبسبکِ معاصر انگلستان است که روشهای اِعمال قدرت بر جامعة انگلستان را مورد انتقاد قرار میدهند. بارکر در نمایشنامههای دهة 70 و 80م. خود، افرادی را بازمینمایاند که در شرایط انتقال قدرت قرار میگیرند و این تغییر برایشان فاجعهبار است. برایناساس، بارکر تئاترش را «تئاتر فاجعه» مینامد. ...
بیشتر
هاوارد بارکر ازجمله نمایشنامهنویسان صاحبسبکِ معاصر انگلستان است که روشهای اِعمال قدرت بر جامعة انگلستان را مورد انتقاد قرار میدهند. بارکر در نمایشنامههای دهة 70 و 80م. خود، افرادی را بازمینمایاند که در شرایط انتقال قدرت قرار میگیرند و این تغییر برایشان فاجعهبار است. برایناساس، بارکر تئاترش را «تئاتر فاجعه» مینامد. شخصیتهای نمایشهای او با تغییر در شرایط سیاسی و اجتماعی هویت خود را بازتعریف و فردیت خود را بازیابی مینمایند. نمایشنامه پیروزیِ بارکر نیز اوضاع فاجعهبار دوران بازگشت سلطنت چارلز دوم را به صحنه میآورد. در این شرایط، قدرت فراگیر چارلز، مخالفان را به تبعیت از خود و یا نابودی سوق میدهد. به همین دلیل، آدمهای نمایش ناگزیر به مقاومت در برابر این قدرت ویرانگر یا نابودی کامل هستند. این مقاومت با نظریههای میشل فوکو درباره «گستردگی همزمان قدرت و مقاومت» و مفاهیم مربوط به «انقیاد» افراد و هویتیابی آنان قابل بررسی است؛ لذا فرضیه این نوشتار بر این پرسش قرار میگیرد که آیا راهکارهای افراد برای مقاومت در برابر قدرت و انقیاد ناشی از آن با نظریات فوکو همخوانی دارد؟ این پژوهش در نهایت نشان میدهد که نظریهپردازیهای فوکو با رفتارها و جهتگیریهای شخصیتهای این نمایشنامه همخوانی دارد.