دومینیک کارنوا-ترابی؛ شهرزاد مغروری
چکیده
یکی از واقعیتهای جدایی ناپذیر انسان پذیرش تغییر و تحولاتی خاص، با توجه به عواملی چون قرار گرفتن در موقعیت جغرافیایی متفاوت، تجربه کردن رویدادهای تاریخی-اجتماعی و نیز تجارب شخصی فرد در مقاطع مختلف زندگیست. این عوامل فرد را بسمت پذیرش الگوها و عادت واره هایی نو سوق میدهند، و نه تنها سرمنشا تحولات بزرگی در سیر زندگی وی میشوند، بلکه موجب ...
بیشتر
یکی از واقعیتهای جدایی ناپذیر انسان پذیرش تغییر و تحولاتی خاص، با توجه به عواملی چون قرار گرفتن در موقعیت جغرافیایی متفاوت، تجربه کردن رویدادهای تاریخی-اجتماعی و نیز تجارب شخصی فرد در مقاطع مختلف زندگیست. این عوامل فرد را بسمت پذیرش الگوها و عادت واره هایی نو سوق میدهند، و نه تنها سرمنشا تحولات بزرگی در سیر زندگی وی میشوند، بلکه موجب شکل گیری هویتی جدید نیز میگردند. ادبیات امروز متاثر از این واقعیت روایتگر زندگی افرادیست که تحت تاثیر شرایط مختلف، هویتی متفاوت برمیگزینند. سیکل چهارگانه ادبی دورتال اثرِ ژوریس کارل هویسمانس بخوبی این واقعیت را از طریق خلق اثری اتوفیکسیون و بکمک شخصیت اصلی این داستان، دورتال، بتصویر میکشد. بررسی این سیکل ادبی با تکیه بر نظریه عادت واره پییر بوردیو در باب تحولات بشری کمک کرد تا نشان دهیم چگونه شخصیت اصلی این آثار با قرار گرفتن در میدانهای مختلف و معاشرت با افرادی از طیف های گوناگون جامعه دچار دگردیسی میشود، تا جائیکه با نوشتن زندگینامه ژیل دوره قدم در ظلمات شیطان پرستی میگذارد اما در ادامه و بدلیل قرار گرفتن در میدانهای مذهبی و فرهنگی همچون کلیسا با کسب عادت واره هایی جدید دچار تحول شده و بسمت رستگاری سوق مییابد. اینچنین، در انتهای این مسیر، به کمک کسب عادت واره هایی برآمده از میادین مذهبی، هویتی به غایت متفاوت از آنچه که در ابتدا بوده است کسب میکند. درحقیقت، نویسنده با خلق این اثر و نقل تحولات دورتال در صدد بیان تجربه زیسته خود است.
دومینیک کارنوا-ترابی؛ مرضیه خزائی
چکیده
دنیای امروز به لطف ابزارهای ارتباط جمعی مانند رسانه، فضای مجازی و مهاجرت تبدیل به جهانی فراملیتی شده است که در آن دالهای فرهنگی و هویتی پیوسته در حال اختلاط و پیوند با یکدیگر هستند. نتیجۀ این امر ایجاد هویت و فرهنگی هیبرید است که ضامن بقا و رشد ما در جهان امروز میباشد. ادبیات امروز متاثر از همین فضا روایتگر داستان زندگی مردم بی سرزمینی ...
بیشتر
دنیای امروز به لطف ابزارهای ارتباط جمعی مانند رسانه، فضای مجازی و مهاجرت تبدیل به جهانی فراملیتی شده است که در آن دالهای فرهنگی و هویتی پیوسته در حال اختلاط و پیوند با یکدیگر هستند. نتیجۀ این امر ایجاد هویت و فرهنگی هیبرید است که ضامن بقا و رشد ما در جهان امروز میباشد. ادبیات امروز متاثر از همین فضا روایتگر داستان زندگی مردم بی سرزمینی است که در جستجوی زندگی بهتر مهاجرت کرده اند. راز بازگشت اثرِ دنی لاَفریر و سرزمین نوچ رمانِ کیوان ارزاقی به خوبی این فضا، نتایج پذیرش و عدم پذیرش هیبریدیته را به تصویر میکشند. بررسی تطبیقی این دو رمان با تکیه بر نظریه پسااستعماری هومی بابا و نظریه ژاَک لَکان درباره از خودبیگانگی کمک کرد تا نشان دهیم چگونه مهاجرینی چون پدر دنی و آرش بدلیل عدم توانایی در پذیرش دالهای فرهنگی و قوانین حاکم بر سرزمین میزبان، بخاطر انکار واقعیت یا غم جدایی دچار بیماری و ازخودبیگانگی میشوند، در حالیکه صنم و دنی با پذیرش هیبریدیته، از مهاجرت فرصتی برای دستیابی به موفقیت میسازند. درنتیجه، دنی با تحقق آرزوهایش به نویسنده مشهوری بدل میشود که میتواند از طریق نوشتن نه تنها عضوی از اعضای سرزمین میزبان شود، بلکه به سرزمین مادریش هم بازگردد.