زیبا روشن ضمیر؛ لیلا برادران جمیلی؛ بهمن زرین جویی
چکیده
بیتردید انسان همواره سعی در تثبیت جایگاه خود بر روی کره زمین داشته است. بسیاری از نویسندگان با آثار خود سعی در طرح این مسئله قابل مناقشه داشتهاند، از جمله ویرجینیا وولف (1942-1882) نویسنده نوگرای بریتانیایی که با آثارش به جلب توجه خوانندگان خویش به محیط زیست و طبیعت و ارتقاء خرد بومشناسی آنها میپردازد. در رمان اورلاندو: یک سرگذشت ...
بیشتر
بیتردید انسان همواره سعی در تثبیت جایگاه خود بر روی کره زمین داشته است. بسیاری از نویسندگان با آثار خود سعی در طرح این مسئله قابل مناقشه داشتهاند، از جمله ویرجینیا وولف (1942-1882) نویسنده نوگرای بریتانیایی که با آثارش به جلب توجه خوانندگان خویش به محیط زیست و طبیعت و ارتقاء خرد بومشناسی آنها میپردازد. در رمان اورلاندو: یک سرگذشت (1928) وولف با توسل به روایتهای زیستمحیطی با طرح فلسفهی برابریطلبانه مسئلهی پرچالش انسانمحوری را محکوم میکند. این تحقیق بر آن است تا با بررسی رمان اورلاندو وولف به تحلیل فلسفهی برابریطلبی و محکومیت انسانمحوری بپردازد. مقاله حاضر، جایگاه انسان را بر روی کره زمین زیر سئوال میبرد و اثبات میکند که انسانها باید سعی در ارتقاء خرد و آگاهی بومشناسی خود کنند، که همان اکوسوفی است که توسط آرنه نایس (1912 ـ 2009) فیلسوف و منتقد بومگرای نروژی مطرح شده است. فلسفهی اکوسوفی جزءِ تئوری نقد بومگرا محسوب میشود و درنتیجه آن انسان پی میبرد که تمامی موجودات روی کره خاکی اعم از کوچکترین آنها که با چشم غیرمسلح قابل رویت است، تا بزرگترین موجودات از حقوقی برابر برای دسترسی به امکانات برای ادامه حیات برخوردارند. بنابراین شخصیت اصلی داستان، اورلاندو به نکوهش اجداد خویش در پرسشگری در باب فلسفهی برابری-طلبی میپردازد؛ و در واقع، وولف در پیاثبات این امر است که چگونه از طریق قدرت روایت زیستمحیطی حقیقت را که گاهی کتمان شده و یا رنگ باخته است، احیاء کند.
شکوفه ذریه حبیب؛ لیلا برادران جمیلی؛ بهمن زرین جویی
چکیده
چکیدهامروزه نقش محیط زیست در ادبیات انکارناپذیر است. با وجود بحرانهای زیستمحیطی اخیر، پردازش معضلات زیستمحیطی در ادبیات ضروری میباشد. این مقاله بر رابطهٔ بین محیط زیست و روانزخم مبتنی است و با محوریت احساس آخرالزمانی، به بررسی رمان آزادی جاناتان فرنزن (1959) میپردازد. فرنزن، درآزادی، با نگاهی موشکافانه به طبیعت، نقش به سزایی ...
بیشتر
چکیدهامروزه نقش محیط زیست در ادبیات انکارناپذیر است. با وجود بحرانهای زیستمحیطی اخیر، پردازش معضلات زیستمحیطی در ادبیات ضروری میباشد. این مقاله بر رابطهٔ بین محیط زیست و روانزخم مبتنی است و با محوریت احساس آخرالزمانی، به بررسی رمان آزادی جاناتان فرنزن (1959) میپردازد. فرنزن، درآزادی، با نگاهی موشکافانه به طبیعت، نقش به سزایی در مطالعات محیط زیستی ایفا میکند. وی آزادی را بهگونهای تصویرسازی میکند که گامی مؤثر در بیداری انسانها برای نجات طبیعت به شمار میآید. خوانش این مقالهٔ میانرشتهای، بر اساس ترکیب نقد بومگرا، روانزخم و احساس آخرالزمانی است. برای تحقق این امر، مفهوم آخرالزمان زیستمحیطی لارنس بیوئل استفاده شده است. از منظر بیوئل آخرالزمان زیستمحیطی یگانه استعارهٔ قدرتمند و استادانهٔ قرن حاضر است؛ زیرا اکثر مردم هنوز این واقعیت را که محیط زیست در معرض نابودی کامل است ، قبول ندارند و به جدیت این بحران واقف نیستند. انعکاس اندوه زیستمحیطی دررمان آزادی نشان میدهد که فرنزن در صدد است تا با تغییر نگرش به محیط زیست، در بهبود اوضاع طبیعت گامی مؤثر بردارد. یگانگی فزنزن با طبیعت جلوهگر بازتاب مسائل زیستمحیطی در آزادی است. هدف وی، کمک به بیداری جهانی انسانها و ترغیب آنان برای یاریرسانی به موجوداتی است که خود قادر به نجات خویش نیستند.