میترا مرادی؛ علی عباسی
چکیده
گرماس بهعنوان مشهورترین نظریهپرداز "معناشناسی روایت" معتقد است که ساختار یک روایت همچون ساختار یک جمله، از دستور زبان خاص خود برخوردار است. وی با ارائه مدلهایی همچون الگوی کنشی، برنامه روایی، مربع معنایی و ... سعی در ساختارمند کردن روابط میان نشانههای دلالتمند یک اثر دارد تا از این طریق با گذار از روساخت به ژرفساخت، به درک ...
بیشتر
گرماس بهعنوان مشهورترین نظریهپرداز "معناشناسی روایت" معتقد است که ساختار یک روایت همچون ساختار یک جمله، از دستور زبان خاص خود برخوردار است. وی با ارائه مدلهایی همچون الگوی کنشی، برنامه روایی، مربع معنایی و ... سعی در ساختارمند کردن روابط میان نشانههای دلالتمند یک اثر دارد تا از این طریق با گذار از روساخت به ژرفساخت، به درک ساختارهای درونی معناساز متن دست یابیم. در این بررسی برآنیم تا با بهرهگیری از مدلهای ارائهشده توسط گرماس به بررسی کارکرد روایی در رمان و اگر حقیقت داشتاثر نویسنده فرانسوی، مارک لوی، بپردازیم. در حقیقت با انجام این بررسی در پی یافتن پاسخی برای این پرسش هستیم که چگونه کارکرد روایی بهعنوان اصل سازماندهنده گفتمان به ایجاد معنا و بازتاب ارزشهای موردنظر نویسنده کمک کرده است؟ پیشفرض ما در این پژوهش آن است که متن متشکل از مجموعهای از عناصر نشانه-معناشناختی در سطح و عمق است که بین آنها روابط معناسازی وجود دارد. لذا هدف از این بررسی، مطالعه الگوی کنشی، برنامه روایی و مربع معنایی در این رمان است تا مشخص شود چگونه این عناصر، گفتمان را معنادار میکنند. یافتههای این بررسی نشان میدهند که در این داستان با مجموعهای ساده از برنامههای روایی کاربردی مواجه نیستیم، بلکه شاهد مجموعهای از برنامههای روایی هستیم که به موازات هم پیش میروند، این امر بیانگر پیچیدگی سیر روایی سوژه کنشی است. از بررسی مربع معنایی درمییابیم که کنشگر اگرچه موقتاً در موقعیت مرگ قرار میگیرد اما سرانجام از آن خارج شده و به زندگی برمیگردد؛ این بیانگر ارزشهای مثبتاندیشی نویسنده است.