Critical Language and Literary Studies

نوع مقاله : مقاله مروری

نویسنده

چکیده

شاید جا به جایی کانون توجه ـ از محتوا به قالب ـ که بی‌شک در ارتباط با نگرش پوزیتویستی اواخر قرن نوزدهم فرانسه روی می‌دهد دلیل اصلی تحول رمان‌نویسان این سرزمین در واگذاشتن سبک بالزاک به منظور جستجوی شکل‌های جدید رمان بوده باشد. نویسندگان و شعرای پارناسی با طرح اصل هنر برای هنر از سوی تئوفیل گوتیه، پیش از همه، تعالی هنری را در نفی حصارهای تعریف شده‌ی آن شناسایی کرده‌اند.
لازمه‌ی چنین تفکری حذف هویت فردی هنرمند است؛ هویتی که به هر حال متاثر از محیط اجتماعی و دوره‌ی تاریخی اوست. راه گریز از واقعیت‌های اسارت بار را مکتب سورئالیسم و شکست آخرین برج وباروی من درون را مکتب اگزیستانسیالیسم به وی می‌آموزد. با این حال، انسان آزاد و رها در معراج زیبایی هیچ گونه تعهدی را حتی از نوع اگزیستانسیالیستی‌اش برنمی‌تابد. مرگ خداوند در غرب این بار مرگ انسان را نیز درپی دارد تا هنر به مثابه زیبایی بدون هیچ گونه تفسیر و توصیفی بیرونی پدیدار گردد. رمان نو به عنوان سرگذشت چنین تجربه‌ای چگونه، با تجرید هنر و عریان ساختنش از هرگونه پیرایه و قید و بندی، آرایه‌های ذاتی آن را متجلی می‌سازد؟ وجوه افتراق و نقطه‌ی مشترک سبک نویسندگان رمان نو در پدیدار ساختن زیبای پنهان در کجاست؟

کلیدواژه‌ها