Critical Language and Literary Studies

نوع مقاله : مقاله مروری

نویسندگان

چکیده

در این جستار تلاش بر این است تا با بررسی «اسطوره» و سازه های بنیادین آن، حلقه ی اتصال داستانِ موندو و داستانهای دیگر اثر ژان ـ ماری گوستاو لوکلِزیو ، رُمان نویسِ معاصر فرانسوی و اشعار ققنوس و مرغِ آمین نیمایوشیج نمایان شود. مجموعه ی داستانهای موندو آمیزه ای از افسانه و ماجراست که در بطن رویاپردازی، نویسنده به حقیقت و فلسفه ی وجودی انسان اشاره می کند. حال آنکه نیمای سیاسی و انقلابی، تفسیر هستی را به زبانِ نمادها، در بستر شعر نو سپرده و هنجارشکنانه، شعری آزاد و سَمبولیک خلق می‌کند. آشنایی نیمایوشیج با فلسفه و ادبیّاتِ معاصر غرب از یکسو و طبیعت گرایی و تاریخ‌ستایی لوکلزیو از سوی دیگر، هر دو هنرمند را به سوی شناسایی واقعیت انسانی در بستر تاریخی و اجتماعی و پیامدهای آن رهنمون می کند. در نتیجه، مرگ و تولدِ «ققنوس» و یا به عبارتی اندیشه و ادبیات ققنوس به یک ابزار ذهنی و اصیل در واکاوی اندیشه ی انسانِ تاریخی، حقیقت انسانی و بیانِ احوالات اجتماعی تبدیل شده و در پرتو نظم و نثر واقعیّت انسانِ اسطوره ای را بر ملا می کند. و این امر میسّر نمی شود مگر به بهای صیقل دادن روح و جسمِ انسان در بستر «آفرینش های ادبی».

کلیدواژه‌ها