Critical Language and Literary Studies

نوع مقاله : مقاله مروری

نویسندگان

چکیده

جنبه‌هایی از تجربه‌ی شخصی که در آثار ادبی می‌آیند را می‌توان به عنوان بازتاب هویت فردی و اجتماعی شخصیت‌ها مورد بررسی قرار داد. فمینیسم پساساختارگرا که نقد بر اساس روانکاوی سنتی را به دلیل تعریف هویتی منفعل و وابسته از زنانگی نقد می‌کند، آن را گفتمانی مردسالارانه می‌داند که همواره جنسیت زنانه را با فقدان مرتبط دانسته‌است. توجه به مضمون رابطه‌ی مادر-دختر در نوشته‌های لوس ایریگاری بخشی از تلاش او برای تصحیح نگاه غالب به زن و رهایی زنان در مقام مادر از چارچوب بسته‌ی نقش‌های تحمیلی فرهنگی و اجتماعی است. زنان دراندیشه مردسالار به عنوان سوژه فعال به رسمیت شناخته نشده و از حیطه‌ی فرهنگ رانده می‌شوند. مقاله‌ی حاضر ابتدا به تعریف‌های مرد-محور از چگونگی شکل گیری هویت زنانه در نقد روانکاوانه‌ی فروید و لکان اشاره می‌کند. سپس بحث می‌کند که نظرات ایریگاری چطور به واسازی این تعریف‌ها می‌پردازد و چگونه بازتعریف رابطه مادر-دختر می‌تواند هنجارهای فرهنگی را دگرگون کند. در ادامه خوانشی از داستان "گزارش گیری" نویسنده و متفکر معاصر سوزان سونتاگ بر اساس این مضمون نشان می‌دهد که در جامعه‌ای که گفتمان‌های مردسالار رایج را هنوز حفظ کرده، رابطه‌ی مادر-دختر، سرکوب شده و عقیم، ناتوان از بخشیدن هویت مثبت به زن است که باعث قربانی شدن او در این وضعیت ناکامی می‌شود.

کلیدواژه‌ها