Critical Language and Literary Studies

نوع مقاله : مقاله مروری

نویسنده

چکیده

آلبر کامو (رمان نویس، نویسنده ی تئاتر و فیلسوف فلسفه ی پوچی)، برخلاف فلاسفه که غالباً از زبانی ارجاعی بر بیان فلسفه خود سود می جویند، اضطراب و حس پوچی انسان را که از برخورد انسان با جهان و جدایی بین آن دو حاصل می شود با زبانی که کارکرد آن هم ارجاعی و هم ادبی است معرفی می کند. نگارنده مقاله، تلاش دارد این فلسفه را از میان یکی از رمان های بسیار معروف او، بیگانه، که زبان او کاملاً ادبی است با رویکرد تخیلشناسی (یعنی روش ژیلبردوران در تخیل) معرفی کند. هدف ما در این مقاله خوانشی گفتمانی از این فلسفه او از میان آثار ادبی و نه فلسفی اوست. در واقع، این خوانش گفتمانی تلاش دارد که مفاهیم فلسفی کامو را در تخیلات ناب ادبی او جستجو کند. یکی از روشهایی که می تواند ما را به مضمون اصلی در کلیت یک اثر ادبی برساند جستجوی واژه های تکراری و تصاویر تخیلی تکراری یا تشخیص گروههای نمادینی است که با حرکت ها یا ژست های اصلی در ارتباط هستند. به همین خاطر، نگارنده در این مقاله تلاش دارد نمایش ویژگی نمادین تصاویر را در تخیل کامو در رمان بیگانه نشان دهد. در این پژوهش نشان خواهی مداد که چگونه تولیدات تخیل دارای معنایی ذاتی هستند که بازنمایی همان فلسفه پوچی کامو از جهان را تعیین می کنند. بدین منظور، تلاش خواهیم کرد ابتدا تخیل را در مظاهر گوناگونش در بیگانه مورد بررسی قرار دهیم. و آنگاه به کمک نظریه تخیل، که همان نحو تخیل است، تلاش خواهیم کرد ساختار و ترکیب نحوی تصاویر هنری این اثر را نشان دهیم تا بتوانیم برای این پرسش اساسی پاسخی علمی و منطقی بیابیم: ساختار و ترکیبی نحوی در رمان بیگانه تولید شده است، چه دلالت معنائی را این چینش نحوی در متن تولید کرده است؟ و چرا؟

کلیدواژه‌ها