دانشگاه شهید بهشتینقد زبان و ادبیات خارجی200873307120140823Time Traveling Through High Speed: Transparency and Opacity in H.G. Wells's Science Fictionسفر در زمان از طریق سرعت بالا: شفافیت و اپاسیته در آثار علمی- تخیلی اچ. جی. ولز99623FAاحسانه اسحاقیدانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکزیJournal Article20150518H.G. Wells, as the forefather of science fiction has used the relativity of time in his stories, and has manifested how through shattering the boundaries between time and place, the technological advances have changed the notions of classical physics into modern physics. These changes are inserted via opacity, resistance to the gravitational force and also freedom in movement to and fro in the time zone. In this article, Wells's science fiction stories which show the transformation of the human into machines, otherness, and resistance to gravity which would result in the devastation of the whole humanity have been studied, with the aim of coming to this conclusion that the main reason of the time traveling of the humans is opacity in Wells's science fictionچ جی ولز در مقام پدر داستانهای علمی تخیلی از مفهوم نسبیت زمان در داستانهایش سود جسته و نشان داده است که چگونه پیشرفتهای فن آوری با از بین بردن حد فاصل میان زمان و مکان باعث تغییر مفاهیم فیزیک کلاسیک به فیزیک مدرن می گردند. این تفاوت با اپاسیته ( Opacityبه معنی غیر قابل نفوذ در برابر نور و بطور کلی انرژی) ، مقاومت در برابر جاذبه و همچنین آزادی حرکت در زمان بوجود می آید. در این مقاله، آثار اچ جی ولز که نمایشگر چگونگی تبدیل انسان به ماشین (دیگریت) - و مقاومت در برابر جاذبه - که در نهایت منجر به از بین رفتن کل بشریت خواهد شد، مورد بررسی قرار گرفته است. هدف از این بررسی، نیل به این نتیجه است که دلیل اصلی سفر انسان در زمان در آثار ولز، اپاسیته می باشد.دانشگاه شهید بهشتینقد زبان و ادبیات خارجی200873307120140823Performativity and the Subversion of Constructed Identity: The Representation of Female Identity and Subjectivity in Old Timesجراگری و واژگونسازی هویت برساخته: بازنمود هویت و عاملیت زنانه در ”دوران گذشته“99630FAشهره چاوشیانکیان سهیلJournal Article20150614To investigate the problematics of the representation of female subjectivity and gender identity in Pinter’s drama, the present research adopts Judith Butler’s poststructuralist feminist views as its theoretical framework and applies them to one of the dramatist’s most celebrated plays, “Old Times”. In her theory, Butler focuses on such issues as the representation, construction and subversion of gender identity as part of her commitment to redress sexual oppression. Rejecting the idea of a substantial internal gender core, Butler promotes her theory of performative gender identity: the idea that gender is constructed through the stylized repetition of some ritual acts. The critic, moreover, locates the site of subversion and agency in such performative acts as parodic repetition and impersonation that displace regulative norms through hyperbole, dissonance and internal confusion. The study of Pinter’s representation of female identity and subjectivity in the light of Butler’s critical theories reveals that the prevailing sociocultural discourses function to naturalize woman’s identity and to introduce heterosexuality and binarized gender identities as the only normal type of sexuality. Pinter’s female characters in “Old Times,” however, challenge the imposed identities and roles through such subversive performative acts as the foregroundation of the constructed nature of the binarized gender identities, the heterosexual matrix of intelligibility, and the relations of coherence and continuity between sex/gender/desire/sexuality. Through their subversive performative acts, Pinter’s female characters also manage to displace the archetypal identities and roles assigned to them through the adoption of such strategies as parodic repetition and impersonationدر این مقاله پژوهشگر بر آن است که به بررسی نحوهی پردازش شخصیت زن و بازنمود هویت جنسیتی و فاعلیت زنانه در نمایشنامهی ”دوران گذشته“ اثر نمایشنامه نویس پساتجددگرا، هارولد پینتر،بپردازد. این پژوهش در حوزهی نظری فمینیسم پساتجددگرا و با ارجاع به نظریه جودیت باتلر صورت میگیرد. خوانش باتلری هویت زنانه در نمایشنامه ”دوران گذشته“ نشان دهندهی این واقعیت است که نمایشنامه نویس،ضمن مردود دانستن باورهای جوهرگرایانه،هویت جنسیتی شخصیت زن را،از یکسو،برساختهی گفتمانهای غالب فرهنگی- اجتماعی و هنجارهای نظارتگر پدرسالارانه و،از سوی دیگر، پیامد اجراگری و تکرار سیاقی این هنجارها توسط سوژه میداند. آنچه شخصیت زن را از شخصیت مرد متمایز میسازد،اما،توانایی انکارناپذیر او در انجام انحاءای از اجراگری است که ضمن تکرار سیاقی هنجارها، به جای تولید و بازتولید، آنها رابه چالش میکشد و دچار آشفتگی میسازد. تکرار نقیضهپرداز هنجارها توسط شخصیتِ زن نمایشنامه به فعالسازی ظرفیتها و امکانات بالقوهای که در سرشت اجراگری نهاناند منجر میشود،که خود میتواند واژگونسازی هویت برساخته را درپی داشته باشند و اجراگری شخصیت زن در این نمایشنامه او را قادر به ساختشکنی هویت برساخته از گفتمان غالب و هنجارهای نظارتگر حاکم در عرصهی فرهنگ،ایجاد گسست در تقابلهای دوگانه زن/مرد، زنانه/مردانه، مونث/مذکر، زیر سئوال بردن انگاشت وجود نسخهای اصلی و اولیه از هویت جنسیتی،به چالش کشیدن ماتریس ناهمجنسخواهی و روابط پایا و پیوسته در تسلسل جنس/هویت جنسیتی/میل جنسی/جنسیت میسازد. علاوه بر این،شخصیت زن،بواسطهی اجراگری، تکرار نقیضهپرداز و جعل هویت،به ساحت فاعلیت و عاملیت وارد شده،به درجهای از قدرت و توانمندی میرسد که پیش از آن کمتر شخصیت زنی بدان نائل گشته است.دانشگاه شهید بهشتینقد زبان و ادبیات خارجی200873307120140823The Strategies for Translating Metaphors and Similes in three Persian Translations of Shakespeare’s Macbethبررسی راهبردهای ترجمۀ استعاره و تشبیه در سه ترجمۀ فارسی از تراژدی مکبث اثر شکسپیر99635FAنیکا خمسیدانشگاه آزاد اسلامی، تهران مرکزیفروزان دهباشی شریفJournal Article20150610Metaphor and simile are two figures of speech widely used by Shakespeare in his great tragedy, Macbeth. In this corpus-based descriptive comparative study, three Persian renderings of Macbeth by Shadman, Pasargadi, and Ashouri were examined. Newmark’s procedures (Newmark, Approaches 88) for translating metaphors and Pierini’s strategies (Pierini 31) for similes were employed as the frameworks of the study. Analyzing 260 randomly selected metaphors and 66 similes based on Morgan’s table of sample size, the researcher concluded that the most frequently used strategies for translating metaphors in the translations were “reproducing the same image” (Newmark’s most preferable strategy), “conversion to sense”, and “replacing the image”, which were mostly observed in Shadman, Pasargadi, and Ashouri’s renderings respectively. Pierini’s suggested strategy, “retention of the same vehicle”, has been mostly applied by Shadman. Chi-square statistical procedure indicated that the difference between the three translators’ applied strategies was not significant for the metaphors and similesاستعاره و تشبیه دو آرایۀ ادبی هستند که شکسپیر در تراژدی بزرگ خود، مکبث، از آنها به وفور استفاده کرده است. این تحقیق، مطالعه ای موردی بر روی سه ترجمۀ این اثر توسط فرنگیس شادمان ، علاء الین پازارگادی، و داریوش آشوری، به شکل بررسی توصیفی و مقابله ای است. محقّق از شیوه های ترجمه نیومارک (نیومارک، رهیافتها 88) برای بررسی ترجمۀ استعاره ها، و راهبردهای پیرینی ( پیرینی 31) برای بررسی ترجمۀ تشبیهات به عنوان چارچوبهای نظری این تحقیق استفاده کرد. پس از تجزیه و تحلیل 260 استعاره و 66 تشبیه که به شکل تصادفی با استفاده از جدول تعیین حجم نمونۀ مورگان انتخاب شدند، مشخص شد که در این سه ترجمه، راهبردهای "بازآفرینی تصاویر" (راهبرد مورد نظر نیومارک)، "ترجمۀ مفهومی"، و "جایگزینی تصاویر" بیش از سایر راهبردها به کار رفته اند که بیش از همه به ترتیب در ترجمه های شادمان، پازارگادی، و آشوری مشاهده شدند. راهبرد پیشنهادی پیرینی، "ابقاء تصاویر"، بیش از همه در ترجمۀ شادمان به کار رفته است. روش آماری مجذور خی نشان داد که تفاوت معنی داری میان راهبردهای به کار رفته برای ترجمۀ استعاره ها و تشبیهات در این سه ترجمه وجود ندارد.دانشگاه شهید بهشتینقد زبان و ادبیات خارجی200873307120140823When Translation Stands at the Heart of the Target Literary Systemوقتی ترجمه در قلب نظام ادبی زبان مقصد قرارمیگیرد99639FAسمیه دل زنده رویدانشگاه ولی عصر (عج) رفسنجانJournal Article20150613Translation has always played a significant role in bridging the gap between different cultures and languages; in introducing new literary aspects to the body of literature in the recipient language. Despite the general belief that translation is of secondary status in comparison to the original work, it has, at different points in time, proved to be so influential to the point of becoming a model in even a rich and old literature such as Persian. This study seeks to investigate the role of translation from western literature between 1200 and 1350 (AHS) on Persian contemporary literature; particularly from 1300 to 1350 when novel and new techniques of writing such as interior monologue and stream of consciousness were introduced to Persian literary system. To this end, Even-Zohar’s (2010) concepts of polysystem theory and culture planning have been selected as the framework of study to see how translation from modern English literature has influenced Persian modern novel writing. It is observed that different factors caused translation from western novels to occupy a central position in Persian literary system whereby new techniques of writing such as interior monologues and stream of consciousness have found their way in modern Persian novel.ترجمه همواره نقش مهمی در پر کردن شکاف بین فرهنگها و زبانهای مختلف و معرفی ابعاد ادبی جدید به ادبیات زبان مقصد ایفا کرده است. بر خلاف این باور رایج که ترجمه در مقایسه با اثر اصلی جایگاه فرعی دارد، در مقاطع زمانی مختلف ثابت شده است که ترجمه به حدی در زبان مقصد تأثیرگذار است که حتی در ادبیاتی غنی و کهن همچون ادبیات فارسی به الگویی برای نویسندگان تبدیل میشود. پژوهش حاضر تلاش میکند با تأکید ویژه بر برهه زمانی بین سالهای 1300 تا 1350هجریشمسی، یعنی هنگامی که شیوههای جدید نویسندگی از قبیل «تکگویی درونی» و«سیلان ذهن» به نظام ادبی فارسی معرفی شدند، تأثیر ترجمه را از ادبیات غرب در سالهای بین 1200 تا 1350بر ادبیات معاصر فارسی مورد بررسی قرار دهد. بدین منظور، مفاهیم نظریه نظام چندگانه و برنامهریزی فرهنگیِ اون زهر به عنوان چارچوب نظری تحقیق و جهت بررسی این مسئله که ترجمه از ادبیات مدرن انگلیسی چگونه بر نگارش رمان مدرن فارسی تأثیر گذاشته است انتخاب شد. مشاهده شد که عوامل مختلفی باعث شدند ترجمه رمانهای غربی جایگاهی مرکزی در نظام ادبی فارسی پیدا کنند و به موجب آن شیوههای جدید نویسندگی از قبیل تکگویی درونی و سیلان ذهن به رمان مدرن فارسی راه یابند.دانشگاه شهید بهشتینقد زبان و ادبیات خارجی200873307120140823A Laclauian Reading of Richard Foreman’s Eddie Goes to Poetry Cityخوانش لاکلائویی از اِدی به شهر شعر میرود اثر ریچارد فور99640FAسید بختیار سجادیJournal Article20150613The present paper attempts to closely read Richard Foreman’s Eddie Goes to Poetry City (Seattle Version, 1991) in terms of Ernesto Laclau’s Post-Marxist approach to the analysis of the subject with special reference to his concept of the empty signifier. The emergence of Laclau’s Post-Marxism dates back to the mid-80s de facto with his detachment from reductionist Marxism, which at the same time, led to the reformulation of his discourse theory. In practice, Laclau’s discursive-analytical notion of ideology and hegemony eventuated in the deconstruction of key concepts including discourse, floating signifier, empty signifier, antagonism, and the category of the subject. Correspondingly, Foreman in his ontological-hysteric drama, with no premeditated narrative strategy, prevents his reader from reaching premature conclusions and meanings. Foreman's theatre attempts to escape the socially conditioned self by means of releasing impulses as it demonstrates the sway of hysteria over ontology. There is thus a confluence between Laclau's critical concepts and the tenets of Foreman's ontological-hysteric theatre to represent the split character of the identity of the subject in the discursively constructed structures.این مقاله درصدد آن است تا نمایش اِدی به شهر شعر میرود اثر ریچارد فورمنرا با توجه به رویکرد پسامارکسیستی ارنستو لاکلائو تجزیه و تحلیل کند؛ این رویکرد مفهوم دال تهی را در بررسی سوژه به کار میگیرد. ظهور رویکرد پسامارکسیستیِ لاکلائو به اواسط دههی80 برمیگردد، یعنی زمانی که وی از مارکسیسم تقلیلگرا فاصله گرفت و نظریهی گفتمان خود را از نو فرمولبندی نمود. تصور گفتمانی-تحلیلی لاکلائو از ایدئولوژی و هژمونی به واسازی مفاهیم کلیدی زیر ختم شد: گفتمان، دال شناور، دال تهی، ضدیت، و مقولهی سوژه. بهطور مشابه، نمایشنامهی هیستریک-بودشناختی فورمن، که فاقد هر گونه استراتژی روایی برنامهریزیشده است، از نتیجهگیریها و تصورات نابهنگام و پیشازموعد خواننده جلوگیری میکند. نمایشنامههای فورمن در صدد هستند تا از طریق رهاسازی تکانهها از خودِ شرطیشده (از لحاظ اجتماعی) دوری گزینند. بنابراین، بین مفاهیم انتقادی لاکلائو و تئاتر هیستریک-بودشناختی فورمن نوعی همگرایی وجود دارد چراکه هر دو سوژهای ازهمپاشیده را در ساختارهای گفتمانی نشان میدهند. دانشگاه شهید بهشتینقد زبان و ادبیات خارجی200873307120140823Lord Byron and the Guardians of Post-Waterloo War Ideologyلرد بایرن و مدافعان ایدئولوژی پس از جنگ واترلو99646FAامیر ریاحی نوری0000-0003-2662-4623فاضل اسدی امجد0000-0001-8392-0758Journal Article20150610The purpose of this paper is to elucidate the events in the aftermath of waterloo war and the ideology arising from it in the 19th-century England. The researchers are inclined to survey post-waterloo discourses in the light of New Historicism which is grounded on the mind-sets of the illustrious 20th-century philosopher, cultural historian, and archeologist Michel Foucault. The research elaborates on the crucial role the guardians of post-waterloo war ideology take in highlighting the significance of the battle in addition to explicating their role in foregrounding the weight of the English Army and its Tory commander, Lord Wellington in the victory. In this regard, Lord Byron's contemporaries' part as the cultural arm and propagandists of the dominant Tory Party has been discussed. What is more, the dominance and significance of major Tory publishers as staunch defenders of the English power structure has been analyzed in this paper. Last but not least, Lord Byron's revolutionary stance and response towards the above-mentioned ideology was illuminated in each section.مقاله حاضر به بررسی و کاوش پیرامون حوادث پس از جنگ واترلو و ایدئولوژی برآمده از آن در سدهء نوزدهم میلادی میپردازد. اسلوب و رویکرد ادبی استفاده شده در این مقاله نو تاریخگرایی است که پایههای آن را در نظریات فیلسوف، باستانشناس و مورخ شهیر قرن بیستم میشل فوکو میتوان یافت. این مقاله ضمن بررسی حوادث پس از نبرد واترلو در انگلستان قرن نوزدهم، به واکاوی نقش حامیان و مدافعان ایدئولوژی پس از جنگ واترلو در بزرگنمایی پیروزی حاصله و برجستهسازی نقش ارتش بریتانیا و علیالخصوص اشخاص وابسته به حزب حاکم میپردازد. در این راستا، نقش شعرای وابسته به دولت وقت در قامت بازوی فرهنگی دستگاه تبلیغات بریتانیا تشریح و تبیین میگردد. پس از آن، نقش صاحبان نشر در مقام محافظان قدرتمند ایدئولوژی پیشگفته و سرکوبکنندگان گفتمانهای مخالف بررسی شده است. علاوه بر آن، در هر بخش دیدگاه انقلابی لرد بایرن و پاسخ وی به مدافعان گفتمان فوقالاشاره با خوانش شاهکارش دون ژوان و شعر رویای رستاخیز مورد بررسی و کاوش قرار میگیرد.دانشگاه شهید بهشتینقد زبان و ادبیات خارجی200873307120140823The Examination of Narrative Time in Chinua Achebe’s Things Fall Apartتاملی بر کارکرد عنصر زمان در رمان همه چیز فرو میپاشد اثر چینوا آچیبه99652FAفاطمه زلیکانیJournal Article20150613Chinua Achebe’s Things Fall Apart, is considered to be the most impressive account of an African culture being affected by European culture. The novel was written to provide an authentic account of African culture and to portray the detrimental effect of the Europeans’ arrival on the invaded lands. Drawing on Gerard Genette’s theory of narrative, we attempted to discover the story/text discrepancies of the novel. Given that Genette mostly concentrated on the level of text, this study would additionally benefit from Seymour Chatman’s theory on narrative. In unearthing the difference of the plotted course of events from their actual route, we gave special attention to the narrative time and its manifestation in the level of text. We particularly answered to this question that how Achebe brings narrative time at his disposal to fulfill his divergent intention in the two parts of the novel. In so doing, Genette’s definition of narrative time, embracing three elements of order, duration, and frequency, as well as Chatman’s definition of the building blocks of story is provided. The researchers, then, magnified the function of narrative time throughout the novel. The result of this study not only demonstrated the want of story in the first part of the novel, but also revealed how Achebe’s different intentions necessitated dissimilar duration and order of presentation of incidents in the two halves of the novel. It should be mentioned that no discrepancy was observed between the level of story and text in terms of frequencyمان همه چیز فرو میپاشد اثر چینوا آچیبه، نویسنده و منتقد نیجریایی، از تاثیرگذارترین آثار ادبیات پسااستعماری است. این رمان در تقابل با گفتمان استعمار و با دو هدف عمدۀ ارائۀ تصویری واقعگرایانه و اصیل از آفریقای تحت سلطه و نمایش ابعاد مخرب ورود استعمارگران به رشتۀ تحریر درآمده است. جستار پیشرو، با استمداد از روایتشناسی ژرارد ژنت که مشتمل بر سه سطح داستان، متن و روایت است، بدین پرسش اساسی پاسخ میدهد که چگونه آچیبه عنصر زمان را در راستای برجستهسازی دو هدف یاد شده به خدمت میگیرد. از آن جا که ژنت توجه خود را صرفاً به لایۀ متن معطوف کردهاست، این پژوهش از روایتشناسی سیمور چتمن جهت استخراج لایۀ داستان در رمان سود میبرد. دستیابی به لایۀ داستان جهت مقایسۀ دو سطح داستان و متن ضروری است. در این راستا، ابتدا عنصر زمان از نظرگاه ژنت با سه محور نظم، تداوم و بسامد و نیز واحدهای سازندۀ داستان از نظرگاه چتمن ارائه میشود تا با مفاهیم مورد نظر آشنایی حاصل شود. در ادامه با استناد به بخشهایی از رمان، کارکرد زمان در راستای دو هدف نویسنده شرح داده میشود. این پژوهش، نشان داد دو هدف متمایز آچیبه در هر یک از دو بخش رمان، نه تنها تداوم و نظم ارائۀ مواد داستان را تحت تاثیر قرار میدهد، بلکه شکلگیری داستان را در معنای سلسله رویدادهای دارای رابطۀ منطقی، نیز به تاخیر میاندازد. رمان به لحاظ بسامد، تفاوتی را در دو سطح داستان و متن نشان نمیدهد.دانشگاه شهید بهشتینقد زبان و ادبیات خارجی200873307120140823نقد ارزیابانه از دیدگاه نوئل کارولنقد ارزیابانه از دیدگاه نوئل کارول99656FAصالح طباطباییJournal Article20150613نداردندارددانشگاه شهید بهشتینقد زبان و ادبیات خارجی200873307120140823هویت و مهاجرت از دیدگاه میلان کوندراهویت و مهاجرت از دیدگاه میلان کوندرا99659FAمریم ساسانJournal Article20150613Kundera's novels depict a world full of thoughts and questions. These thoughts are always about the human being and his existence in this world of confusion and difficulty to live.
In this article we will look at the themes which are repeated in the works of Kundera, novel to novel, until the specifications and features make the obvious highlights of his novels. Notions of identity and immigration and the influence they get one from another, are notions that Kundera develops by processing his characters to thereby achieve a general understanding of mankind.
One of the fundamental problems that Kundera follows in his novels is the concept of identity, how it is formed and its transformations which is shown off in a different way in each novel. In this article, based on the novel Ignorance the identity of the immigrant characters in their mother land and in the second country are studied and the question of the inevitable immigration which often raises paradoxical sensations in characters, is examined.چکیده کوندرا در رمان هایش دنیایی ترسیم می کند سرشار از تفکر و پرسش. این تفکرات همواره پیرامون انسان و هستی او و به نوعی سرگشتگی و سختی بودن در این جهان شکل گرفته اند. در این مقاله نگاهی داریم به مضامینی که در آثار کوندرا از رمانی به رمان دیگر تکرار می شوند، تا مشخصات و ویژگی های بارز رمان های او را برجسته سازیم. مفاهیم هویت و مهاجرت و تاثیری که یکی از دیگری می پذیرد، مفاهیمی هستند که کوندرا با پردازش شخصیت هایش آنها را می پروراند تا از این رهگذر به شناختی کلی از انسان دست یابد.یکی از مسائل بنیادینی که کوندرا در رمان هایش پی می گیرد، مسئله مفهوم هویت، چگونگی شکل گیری آن و دگرگونی های آن است که در هر رمان به گونه ای متفاوت خودنمایی می کند. در این مقاله با تکیه بر رمان جهالت، هویت شخصیت های مهاجر در کشور مادری و در کشور میزبان، مورد مطالعه قرار خواهد گرفت و مسئله مهاجرت ناگزیر که احساسات گاه متناقضی را در شخصیت ها بر می انگیزد، بررسی خواهد شد. دانشگاه شهید بهشتینقد زبان و ادبیات خارجی200873307120140823Richard Foreman’s Theater and Giorgio Agamben’s Inoperative Potentialityتئاتر ناکارآی ریچارد فورمن از منظر بالقوگی جورجو آگامبن99663FAنرگس منتخبی0000-0001-7011-7042Journal Article20150613این مقاله جستاری است بر نقش زبان در تئاتر ریچارد فورمن از زاویهی «کودکی» و «بالقوگی» در اندیشهی سیاستی جورجو آگامبن. زبانی که فورمن در اجراهایش برای بازیگران به ارمغان میآورد، مقابل ارجاع و دلالت به دنیای پیرامون میایستد و آن چه را که تجربهناپذیر و بیاننشدنی است به صحنه میکشد. هر آنچه بازیگران از آن سخن میرانند، یا به عبارت بهتر، به کلام درمی-آورند، در پیکرهی زبان و نظام ارجاع نمیگنجد و این است تجربهی کودکی و بالقوگی ناب از منظر آگامبن. کودکی، پویایی حاصل از بودن در «میانگی» بین زبان و آوا، گفتمان و صدا است و هیچ گاه به یکی از این دو بسنده نمیکند. از این رو، دیالوگها نه به تکگوییهای مهمل، بلکه به دنیایی ماسوای دنیای ملموس و دلالتپذیر و از قبل تجربه شده اشاره میکنند که در آن تماشاگران دستخوش نوعی از «نادانستن» و یا «بیدانشی» خاصّ کودکی میشوند. این تجربهی نوین از زبان و مادهّاش، یعنی تجربهی رخ-دادن زبان و نه دنیای بیرون و ارجاعاتش، بالقوگی دلپذیری را در اختیار تماشاگران قرار میدهد. این بالقوگی، از نگاه آگامبن، ناب-ترین و حقیقیترین تجربهی سیاسی است که انسان میتواند از آن بهره ببرد. بالقوگی، به معنای پایداری مقابل بالفعلهای قدرت، میتواند خاستگاه هنری «ناکارآرا» باشد که هرگز اسیر به فعل درآمدنهای نظامهای حاکم نمیشود و در کودکی و رنگارنگ توانش استوار باقی میماند.این مقاله جستاری است بر نقش زبان در تئاتر ریچارد فورمن از زاویهی «کودکی» و «بالقوگی» در اندیشهی سیاستی جورجو آگامبن. زبانی که فورمن در اجراهایش برای بازیگران به ارمغان میآورد، مقابل ارجاع و دلالت به دنیای پیرامون میایستد و آن چه را که تجربهناپذیر و بیاننشدنی است به صحنه میکشد. هر آنچه بازیگران از آن سخن میرانند، یا به عبارت بهتر، به کلام درمیآورند، در پیکرهی زبان و نظام ارجاع نمیگنجد و این است تجربهی کودکی و بالقوگی ناب از منظر آگامبن. کودکی، پویایی حاصل از بودن در «میانگی» بین زبان و آوا، گفتمان و صدا است و هیچ گاه به یکی از این دو بسنده نمیکند. از این رو، دیالوگها نه به تکگوییهای مهمل، بلکه به دنیایی ماسوای دنیای ملموس و دلالتپذیر و از قبل تجربه شده اشاره میکنند که در آن تماشاگران دستخوش نوعی از «نادانستن» و یا «بیدانشی» خاصّ کودکی میشوند. این تجربهی نوین از زبان و مادهّاش، یعنی تجربهی رخ-دادن زبان و نه دنیای بیرون و ارجاعاتش، بالقوگی دلپذیری را در اختیار تماشاگران قرار میدهد. این بالقوگی، از نگاه آگامبن، نابترین و حقیقیترین تجربهی سیاسی است که انسان میتواند از آن بهره ببرد. بالقوگی، به معنای پایداری مقابل بالفعلهای قدرت، میتواند خاستگاه هنری «ناکارآرا» باشد که هرگز اسیر به فعل درآمدنهای نظامهای حاکم نمیشود و در کودکی و رنگارنگ توانش استوار باقی میماند. دانشگاه شهید بهشتینقد زبان و ادبیات خارجی200873307120140823نداردوفاداری و تقیید معنایی در ترجمههای رمان « بیگانه»99668FAسید مهدی مهدویمهرگان نظامیزادهJournal Article20150610نداردچکیده در مقاله حاضر به بررسی چند ترجمه از رمان بیگانه اثر ماندگار آلبرت کامو نویسنده فرانسوی میپردازیم. شخصیت اصلی داستان فردیست به نام مورسو که انسانی خونسرد و بیتفاوت است. رفتارهای نامتعارف قهرمان رمان از سرشت و غریزه وی نشات میگیرد؛ رفتاری در تقابل با جامعهای که بر اساس عقل و منطق عمل میکند و ناگزیر نمیتواند مورسو را بفهمد، و بنابراین او را غریب و بیگانه میپندارد. در اینجا قصد داریم دو مقولۀ تقیید معنایی و وفاداری در ترجمه را در برگردان موضوع اصلی رمان - تقابل سرشت مداری و خرد مداری - در متن اصلی به چالش بکشیم. برای این منظور به بررسی عملکرد مترجمان در مواجهه با دو واژه «طبعا» و «عقلانی», با توجه به نظریه های برمن و وینه و داربلنه میپردازیم.